لوگو حافظ‌پجوهی

حافظ‌پجوهی، نزدیک‌ترین هم‌نشینی و هم‌سخنی با حافظ

         صحیح‌خوانی غزلیات حافظ

گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد          بسوختیم در این آرزوی خام و نشد

به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم             شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد

پیام داد که خواهم نشست با رندان                 بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد

رواست در بر اگر می‌تپد کبوتر دل                    که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد

بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل     چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد

به کوی عشق منه بی‌دلیل راه قدم                  که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد

فغان که در طلب گنج نامه مقصود                  شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد

دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور       بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر               در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

I agree to these terms.