سلام. ما توضیح دادیم که حافظ منظور خودش رو در سخنش پنهان میکرد. گاهی در قالب استفاده از چیزی شبیه به API از تعابیر موجود در شعر و ادب فارسی استفاده میکرد، گاهی در قالب ایستر اگگ، در فیلم و بازی، منظور خودش رو در بخشی از شعرش؛ پنهان میکرد.
این جلسه میخواهیم راجع به دو تا خطا در شعر حافظ صحبت کنیم. یکی خطا به معنی اشتباه. و دیگری ختا، در اشاره به سرزمین ختن، که آهوی مشک بار داره. که از خون دل اون آهو، نافه بدست میاد. و حافظ مطالب مربوط به نافهی آهو رو هم در شعرش پنهان کرده بود. ما اینجا به خطای پنهان و خطای آشکار حافظ میپردازیم. یکی از این خطاها با ت دو نقطه هست، که البته با «ط» دستهدار هم مینویسند.
حافظ میگفت من خون دل میخورم. و مثل آهوی ختن، مثل آهوی ختا، خون دلم رو تبدیل به نافه میکنم. در گذشته معتقد بودند نافه یا مشک، از طریق خون دل خوردن آهو بدست میاومده.
از طریق خون در دل گره زدن، از طریق ِخون در دل افتادن ِ آهوی تتار. حافظ به نتیجه رسیدن خودش بعد از خون دل خوردن فراوان رو؛ به نافهی مراد تشبیه میکرد.
مثل مکانیزمی که به باور گذشتگان در وجود یا در طبیعت آهو بود. این موضوع توی شعر حافظ، در قالب نافه یا خون دل، یک فریمورک هست. یک چارچوب شعریه. چنین استفادهای و چنین تعبیری که شخص مثل آهوی تتار از خون جگر، نافه بپرورونه، تقریباً در شعر فارسی وجود نداره.
منظور شعرا از خون دل خوردن و رسیدن به نافه یا نافهی مراد این بوده که، در ازای یک راه سخت یا انجام یک کار سخت، به نتیجهی مطلوب برسند.
حافظ وقتی میخواست بگه یک ترانهای میخوندند که منظوری که حافظ داره رو در اون ترانه بیان کرده بودند، میگفت: “به قول مطرب و ساقی“: حالا دربارهی روش خون دل و خطا و خطای این جلسه معنی این بخش این بود که، به قول حافظ به قول مطرب و ساقی: “عجیب اینه هر چقدر که حالم بدتره، کارم بهتره“.
خون دل و نافه توی شعر فارسی تقریباً همین معنی رو میده، کار سخت، نتیجهی مطلوب. خون ِ دل و در نهایت، نافهی مراد.
حافظ یه جورایی دربارهی چنین تعارضی با واژهی «خطا» در هر دو معنی که ذکر کردیم، صحبت میکنه
پس وقتی ما به کلمهی «خطا» در شعرحافظ برخورد میکنیم، باید توجه داشته باشیم که این عبارت ممکنه به این دو مورد اشاره داشته باشه. یکی اشتباه. دیگری ختن.
اما چنین تفسیری دربارهی روش شناخت حافظ، به این شکل وجود نداشته. خود حافظ نمیخواسته کسی معنی سخنش رو متوجه بشه:
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زانکه جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم.
یعنی از جزئیات روش شناخت خون دل با کسی صحبت نمیکرده.
او دربارهی خطا و ختا، در روش شناخت خون دل میگه:
غمزه شوخ تو خونم به خطا میریزد
فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد
این خون به خطا ریختن؛ هم خون به اشتباه و به غلط ریختن معنی میده. هم خطا با ت دو نقطه، یعنی همون محلی که آهوی مشک داره. در اشاره به خُتن. و مربوط به خون خوردن و خون در دل افتادن و خون شدن دل میشه.
روش خون دل، روش شناخت سختتری بوده. این خطا رو در دو معنی به کار بردن؛ گاهی به همین سختی راه و اشاره به خون دلی هست که مرتبط با ختن میشه.
حافظ در جای دیگری میگه:
درکمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر.
یعنی افتاده بوده در شرایط سخت، میخواسته خودش رو نجات بده. دنبال پیروزی بر دل خودش بوده. و فکر فرار از شکست داشته. میخواسته بر دلش غلبه کنه. میخواسته خودش بر دلش پیروز بشه. دلش بی قراری میکرده، میخواسته ابرو و غمزه معشوق، تیر و کمانی به او برسونه، تا وارد جنگ با دلش بشه.
جای دیگری هم مشابه همین سخن رو میگه:
ناوک غمزه بیار و رسن زلف که من
جنگها با دل مجروح بلاکش دارم
در اینجا زلف رو به رسن یا طناب تشبیه کرده، ناوک هم به معنی تیری که با کمان انداخته میشه، هست. به این ترتیب میخواسته با دل مجروح بلاکشش به جنگ بره. و بر او پیروز بشه.
درباره اون خطای ختن و روش شناختِ خونِ دل در جای دیگری میگه:
ز کوی میکده برگشتهام ز راه خطا
مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
در یک معنی میگه از راه خطا، یعنی به اشتباه، از راه میکده برگشتم. میکده روش شناخت بهتر بود، اگر روش شناخت خون دل مربوط به «خطا» باشه، میکده و بادهپرستی کار صواب هست. میگه از این راه، یعنی راه میکده به غلط برگشتم، ولی این خطا مربوط به همون خطا با ت دو نقطه، یعنی ختن هم میشه. میگه دوباره کاری کن و از روی کرم مرا به ره صواب انداز. دوباره من رو بنداز در اون راه درست. در اون کار درست. که همون میکده و باده پرستی هست.
دو تا روش شناخت داشتیم، که جلسات قبل توضیح دادیم. یکی روش «جام می» و کوی میکده. یکی روش «خون دل» و نافهی مراد.
جام می و خون دل.
این راه خطا هم که میگه. ختا با ت دو نقطه، به معنی منطقهای از ترکستان هست. که در اونجا آهوی مشکین، آهوی تاتار داره. همون آهویی که از او مشک عنبرین بو میگرفتند، داره.
میگه از راه خطا، یعنی به اشتباه، یعنی به خاطر سختی راه به خطا افتادم، در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ بود و از راه خطا، از این مسیر، عقبنشینی کردم. و به واسطهی قرارگیری در راه تبدیل خون دل به نافه گیسوی یار، یا در راه حاصل کردن نافه گیسوی یار از خون دل، از این راه بیرون اومدم.
جای دیگری در باب این دو راه شناخت گفته بود، از دست این فلک خونین دلم. برای اینکه آرامشی و فراغتی بدست بیارم، به من شراب بده. تا از راه جام می؛ یک شناختی حاصل کنم؛ و از مشکلات روش خون دل بیرون بیام. و مشکل و مسائلم رو از طریق جام می حل کنم. به قول خودش که شراب نور داشت، بزنه روشن شه. در مقابل اون روش خون دل و راه خطا.
زاین دایره مینا، خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل، در ساغر مینایی.
درباره روش شناخت خون دل، در غزلی با اشارهی بسیار پنهانی با ذکر کلمهی «خون»، اشارهی ضمنی به خطا، یعنی ختن هم میکنه. هم خطا در اون بیت هست، به معنی ختن. هم خون دل:
در اون غزل نامی از سیاوش، سیاووش میبره، و او شخصی هست که داستانش مرتبط با خونخواهی میشه. و کلاً خون در شعر حافظ مربوط به خون دل میشه. اتفاقاً سیاوش هم مطابق روشی که حافظ داره، به خُتن، ارتباط پیدا میکنه. در داستانش در شاهنامه، سیاوش رو برده بودند به خُتن.
در اونجا که میگه شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد. به خون دل هم اشاره داره، که مرتبط با ختن و آهوی مشکین، که از اون سرزمین هست هم میشه. و سیاوش هم در بخشی از داستانش، اونجا بوده.
در اینجا یکی بحث خطا و ختا بود. ختا با ت دونقطه. و دیگری هم خُتنی که مرتبط با سیاوشی بود که میگه، از خون او شرم کنند.
ختن مربوط به خون دل یا خون دل آهو میشد. که خون دل، روشی از شناخت بود. و داستان سیاوش در شاهنامه هم مربوط به ختن میشد، که اینجا حافظ کد اون قضیه رو در شعرش ارسال کرده بود.
«خون عاشق به قدح خوردن» در ابیات بعد همین غزل، مرتبط با همون شناخت حاصل کردن و در ازای اون شناخت هزینه دادن هست، در مقابل روش جام می. گفتیم به قول مطرب و ساقی دستاورد این روش شناخت این بود که : “هر چقدر که حالم بدتره، کارم بهتره”.
یا در یه نمونهی دیگه در موضوع خطا و خطا (با ت دو نقطه) در غزل 124 حافظ گفت:
غمزه شوخ تو خونم به خطا میریزد
فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد
این خطا با همون ختا با ت دو نقطه مربوط میشه. خُتن. که آهوی تاتاری داره. میگه، روی تو باید به چشم حافظ نور میداد. این مکانیزمش رو که مربوط به نور داشتن شراب و روی معشوق بود. و در جلسات قبل توضیح دادیم، که نور روی معشوق، یا نور شراب میاومد و نور داخلی چشم حافظ میشد.
روش شناخت جام می، یا روش نور چشم بود. میگه اون چهرهای که باید به چشم من نور میداد، به جای روشِ نور چشم شدن، داره از روش شناخت خون دل، یعنی خون ریختن، خون در دل تبدیل به نافه شدن، عمل میکنه.
کدهای اون روش شناخت رو با خون و خطا، مرتبط با آهوی ختا و سرزمین ختن بیان میکنه. میگه به جای اون روش، خون من رو از راه غلط و از راه خطا میریزه. یعنی همان محلی که آهوی مشکین در آن هست. و مربوط به روش شناخت خون دل میشه.
در ابیات بالاتر همین غزل هم به روشنی چهره و سیاهی زلف مرتبط با تاریکیها و روشنیهای راه معشوق صحبت کرده بود. چیزی شبیه به همون جام می و خون دل. توضیح این تاریکیها و روشنیها رو هم در جلسه نافه و خون دل در شعر حافظ بیان کردیم.
یا در جای دیگری مرتبط با خطا و ختا میگفت:
من اشتباه کردم، گفتم زلف تو مثل مشک ختن هست. از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن. از اون موقع هربار که یاد این موضوع میافتم: میزند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز. اونطرف موی معشوقش رو گفته، این طرف هم صحبت موی خودش رو وسط میاره.
از خطا گفتم، یعنی هم به غلط گفتم، هم اون خطا مرتبط با ختا با ت دو نقطه و آهوی مشکین و آهوی ختا و روش خون دل هست. چون مشک مرتبط با آهوی ختن میشد، که از خون دل بدست میاومد. و خون دل هم مربوط به روش شناخت شخصی سازی شده و ابداعی حافظ بود.
توی شعر فارسی خون دل و نافه بود. ولی مکانیزمی مطابق اونچه حافظ استفاده کرده بود، وجود نداشت.
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
میزند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
میگه اشتباه کردم و گفتم زلف تو مثل مشک ختن هست، ببین موهای دستمو. ببین موهای تنم رو، از چنین تشبیهی که کردم. خطا هم معنی غلط میده. هم خود خطا به معنی ختنی هست که در بیت به اون اشاره شده. دقت دارید که این ختا با ت دو نقطه رو با طا یا «ط» دستهدار هم مینویسند.
یا حافظ در جای دیگری میگه:
خواهم از زلف بتان نافهگشایی کردن
فکر دور است همانا که خطا میبینم.
از زلف بتان نافهگشایی کردن، یعنی همون نافهی آهو، نافهی آهوی ختا، که از خون دل آهو بدست میاد. و یکی از روشهای شناخت حافظ هم که توضیحش رو در جلسه مربوطه دادیم، روش شناخت خون دل بود.
فکر دور است همانا که خطا میبینم؛ در هر دو معنی خطا و ختن به کار رفته.
جگر چون نافهام خون گشت کم زاینم نمیباید
جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم.
در اینجا هم میگه، جگر من مثل نافه خون شد، جگر چون نافه خون شدن که روش شناخت خون دل بود. ما توضیح این روش شناخت به زبون آدمیزاد امروزی رو به قول حافظ اینطور تکرار کردیم: “هر چقدر که حالم بدتره، کارم بهتره”. یعنی از خون دل خوردن و خون جگر ریختن، مثل آهوی ختن، به نافه یا به نتیجه رسیده.
میگه از اونجایی که معشوقش از همه چیز بالاتر بود، چه خون دلی خوردم، چه بلایی به سرم آمد و چه اشتباهی کردم و کمتر از این هم جزای من نبود، که با گیسوی تو، با زلف تو، به اشتباه، از خطا، از چین سخن گفتم. در مقابل زلف تو، به خطا، یعنی به اشتباه، سخن از نافهی ختا کردم. هر دو معنی خطا، هم در معنی اشتباه و هم در معنی سرزمین ختن، در اینجا مدنظر هست که مربوط به روش خون دل میشه.
در مورد راه خطا؛ یکی راه خطایی بود که ممکن بود حافظ بره، مثل اونچه بالاتر گفتیم: ز کوی میکده برگشتهام ز راه خطا. که باز هم اون خطا، ختا یعنی راه سرزمین ختن، در ارتباط با روش خون دل هم هست. یکی هم راه خطایی هست که معشوق میره:
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت
این خطا هم که معشوق رفته، باز اشاره به اون ختن هم هست. اینکه معشوق از پیش حافظ بره، اون هم خون دل میشه. در ابیات بعد هم این رو میگه:
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چهها رفت
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت
دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
در بیت دوم هم که میگفت تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین، مثل چشم؛ یا اینکه به کسی بگن: “چشم جهان بین”. یعنی عزیز، یعنی نور چشم، ضمن اینکه نور چشم، در شعر حافظ در مقابل روش خون دل هست. که روشی از شناخت بود.
در، «کس واقف ما نیست که از دیده چهها رفت». از دیده یکی اشک میرفت، یکی هم نور چشم، مثل الآن که میگن نور چشمم یا سوی چشمم رفت. که نور چشم، در نظر و شعر حافظ، روشی از شناخت بود.
سوز جگر، هم مربوط به روش خون شدن دل هست. سوختن جگر. خون شدن جگر. خون شدن دل.
و این غزل در همین موضوع ادامه پیدا میکنه. دور از رخ تو هم که میگه، رخ معشوق نور داشته، نوری که به چشم حافظ میرسید، نور ِچشم حافظ میشد. و جای دیگری میگفت دور از رخ تو، چشم من نور نداشت.
اون خطا هم که در بیت اول گفته بود، مربوط به روش شناخت خون دل میشد.
در جای دیگری میگوید:
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت
زلف که به همون بوی خوبش مربوط میشه. به بوی نافه. نافهای که از خون دل بدست میاد. یا از خون دل بدست میاومد. و از آهوی ختن بود. و خطاش؛ هم، راه غلط و کار غلط هست. هم سرزمین ختن. و آهوی ختن.
اون هندو هم که در مصراع دوم هست، همونطوری که در جلسات قبل توضیح دادیم، مدار نور هست، اگر خال معنی کنیم. خال معشوق، مدار نور میشد. که میتونه زلف معشوق هم باشه. چون حافظ هندو رو در هر دو معنی استفاده کرده. ولی در معنی خال، خال معشوق، مدار نور بود. که مربوط به روش نور چشم میشد.
مدد از خاطر رندان طلب ای دل ورنه
کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم.
ضمن اینکه راه خون دل هم صعب یا سخت هست. که هم خطا، به معنی غلط هست، هم در ارتباط با ختا با ت دو نقطه، که مربوط به روش یا کار سخت ِ خون دل میشه.
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آن است کان تو را است صلاح
اینجا صلاح رو در مقابل خطا به کار برده، مطابق توضیحاتی که ما ارائه کردیم. درست رو هم به همین شکل، در کنار موضوع خون دل، در کنار ِ خون جگر، به کار برده:
طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق
به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
میگه درست نیست، یعنی خطاست. و خطا رو هم مرتبط و همراه با خون دل ذکر کرده، چنانچه در این نوبت ما توضیحش رو دادیم.
توی سریالی که الآن در حال پخش هست، یه مکالمهی ورزشی بین سه نفر بود، یکی از گروگانها میخواست با کلمات و اتفاقات فوتبالی بگه که گروگان هستند. حافظ، اونجوری توی شعرش کد میداد، مثل اون موقعی که فرد گروگان میخواست به طرف مقابل بفهمونه که اونها اسیر هستند.
اتفاقاً آخر اسم سریال هم رادیواکتیو داشت، ما توی جلسه دوم شراب هم در باب اینکه حافظ میگفت خورشید تاک، یعنی انگور یا شراب نور دارند یا پرتوزا هستند، و در توضیح روش کشف این مساله در اون زمان که حافظ میگفت شراب رو شب خوردند و وقتی صبح بلند شدند، احوالات لطیف و خاصی بر شخص حاکم شده بود و فهمید که شراب نور داره، مقایسهای با روش کشف رادیوم انجام دادیم، لینک اون بخش از مطلب رو در توضیحات قرار میدم.
یا حافظ در باب «خطا» نبودن روش شناخت شراب میگفت:
کار صواب بادهپرستی است حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
یعنی در مقابل روش شناخت خون دل که خطا داشت، کار صواب، بادهپرستی یا روش شناخت «جام می» بود. توی همون غزل هم در مورد اثر صبح فروغ بودن یا پرتوزایی شراب در شب، که در داستان کشف رادیوم به اون اشاره کردیم، صحبت کرده بود. میگفت صبح شد، خورشید شراب، خورشید ساغر طلوع کرد.
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد.
«غلط» رو هم به همین شکل، مرتبط با «خطا»، در قالب مراعات نظیر با «خون»، در جهان فکری خودش به کار برده.
کار سایر شعرا، محدود به استفاده از کلماتی مثل نافه، خون دل و آهو بود. یعنی توی شعرشون میگفتند آهو، خون دل، جگر، نافه؛ و شنونده خودش عاقل باشه. یک نمای کلی ارائه میدادند. همون تعبیرات شاعرانه.
ولی حافظ یک مکانیزم برای این موضوع توصیف کرده بود. یک Data Model طراحی کرده بود.
و چون، اون آهو مربوط به سرزمین ختن یا ختا بود. و از این طرف هم روش خون دل، در مقابل روش جام می، روش سختتری بود، حافظ به مثل این دو نکته رو با بیانِ عبارت ِ «خطا»، ترکیب و بیان میکرد.
برخی حافظشناسان نامبردار گفتند حافظ اشتباه گفته. حافظ منظورش رو خوب بیان نکرده، حرفی زده که یک طرفش صدق میکنه، یک طرفش صدق نمیکنه، چون معنی سخن حافظ رو متوجه نشده بودند.
برای آشنایی بیشتر با مباحث این جلسه، جلسات مربوط به شراب و خون دل رو که لینکهاش در ویدیو و توضیحات ویدیو (همون description) قرار داده شده رو ببیند.
چیه همش اینجا مینویسی بگو سابسکرایب کنند، لایک کنند. تا اینجا رو گوش دادند متوجه میشن که محتوا به کارشون میاد یا نه دیگه.
چی؟
تا الآن متوجه نشدن، الآن من بگم لایک و ساب کنند؛ متوجه میشن. آره؟
برو آقا، تو حالت خوش نیست.
حالا، اگر شما هم از موضوع این ویدیو خوشتون اومد، اگر ترانهای از شاعری به خاطر دارید که به خون دل یا موضوع این جلسه مربوط میشه، مثل اونچه ما توی این ویدیو گفتیم؛ یا شعری از حافظ یا شاعر دیگهای هست که در همین موضوع سروده شده، برای ما هم تو نظرات بنویسید. لایک و سابسکرایب هم، مزید امتنان است. به ویژه اگر به محتوا علاقمند باشید و مطالب رو دنبال کنید. یا برای افراد علاقمند ارسال کنید. تا با همدیگه توی محتوای این مطالب ارتباط بگیریم.
الآن خوب شد؟ شما راضی شدی؟ قدت بلند شد؟
Podcast: Play in new window | Download