سلام.

من امیرحسین هستم از پادکست پروژه‌ی حافظ‌پجوهی. در جلسه قبل توضیح دادیم که بیت‌کوین چی بود و چرا؟ عرضه شد. و چرا؟ مورد استقبال قرار گرفت. و مقایسه کردیم یا بر اساس ساختار بیت‌کوین توضیح دادیم که نزد حافظ هم چطور شناخت بدست می‌اومد، مثلاً شناخت، استخراج می‌شد. این جلسه می‌خواهیم یه مقداری عمیق‌تر به مساله بپردازیم.

توی بیت‌کوین یا برای استخراج بیت‌کوین، ما حل کردن هش‌ها رو داریم. همون مساله‌ی سختی که گفتیم حل کردنش سخته. اما تایید درستی پاسخش ساده است.

هش‌ها توی دنیای کامپیوتر یک الگوریتمی‌اند که یک دیتایی رو تبدیل می‌کنید به عبارتی با طول ثابت. یک دیتایی با طول متغییر رو تبدیل می‌کنند به یک دیتایی با طول ثابت. یعنی از این طرف یه حرف یا یه عدد، یا یک کلمه، یا مجموعه‌ای از حروف و اعداد رو در ورودی بهش می‌دید، از اون طرف یک داده‌ای با طول ثابت میده. یک سری حروف و عدد در خروجی نمایش میده.

اصطلاحاً یک استرینگ رو در ورودی میدین، دنباله‌ای از حروف و عدد رو توی ورودی می‌زنید؛ از اون طرف یک تعداد ثابتی عدد و حروف میده. اگر ورودی یک حرف باشه، خروجی مثلاً 64 حرف و عدد هست. اگر ورودی یک عدد یک رقمی یا ده رقمی باشه، باز خروجی، یک تعداد ثابتی، مثلاً 64 تا عدد و حروف هست.

امیرحسین رو می‌دید، اونطرف یک عددی با طول ثابت رو می‌دن. 64 تا حروف و عدد که به معنی امیرحسین هست. داده‌هایی با اندازه دلخواه به داده های با اندازه ثابت تبدیل می شوند.

اگر مثلاً امیر.حسین رو در ورودی بدید، در خروجی یه عبارت بسیار متفاوتی نسبت به اون عدد قبلی که در ورودی امیرحسین بوده رو به شما می‌ده. ولی طول هر دو عبارت خروجی، برابر هستند. مثلاً هر دو، 100 تا کاراکتر دارند.

قابلیت هش‌ها اینه که نمیشه گفت می‌خوام به این هش برسم (به این عدد برسم) پس ورودیم چی هست؟ نمیشه اون عددی که از ورودی امیرحسین بدست اومده رو داد، بعد بگیم می‌خوایم به ورودی برسم که این خروجی رو تحویل داده، که مثلاً ورودیش امیرحسین بود.

باید دائماً ورودی رو بدیم، توی اون الگوریتم قرار بگیره، مقادیر متفاوت اعمال بشه. هشش رو حساب کنیم. و ببینیم چی میشه. همونی هست که ما می‌خوایم یا نه؟ اگر بود. اگر جواب پیدا شد، جایزه‌اش بیت‌کوین بود. بیت‌کوین اینجوری ماین میشه. چنین مساله‌ای رو حل می‌کنند که جایزه‌اش بیت‌کوین هست. یه چیزی شبیه به این.

مزیت بیت کوین این بود که از طریق یک سیستم مرکزی کنترل نمی‌شد. مرکزی، یعنی یک سیستمی باشه که کل منابع و پول رو تحت کنترل و هدایت داشته باشه. بیت‌کوین اینجوری نبود. اطلاعات حساب‌ها در کامپیوترهای بسیاری قرار می‌گیره.

توزیع شده، هست. برای همین هم بهش می‌گن دفاتر کل توزیع شده. و در دفاتر کل توزیع شده یا در بیت‌کوین که بر مبنای یکی از دفاتر کل توزیع شده، یعنی بلاکچین هست، نمیشه با تخریب یک نقطه‌ی مرکزی، داده‌های ذخیره شده رو تحریف یا نابود کرد.

اینکه بیت‌کوین از طریق یک سیستم مرکزی کنترل نمی‌شد، یعنی چی؟ چه دلیلی برای این کار وجود داشت؟ چه سودی داشت؟

بعضی سرویس‌ها هستند که مثلاً می‌خوان حریم خصوصی کاربرانشون رو حفظ کنند، اونها میرن توی یه کشوری که طبق قانون، دولت یا جای دیگری اطلاعات رو نخواد، یا اونها موظف به نگه‌داشتن اطلاعات نباشند. یا قوانین سفت و سختی توی حریم شخصی و حفاظت از داده‌ها داشته باشه. مثل سرویس‌های VPN یا شاید ایمیل‌های امن یا هر چیز دیگه‌ای. تا اطلاعاتشون دست نخوره.

یه جایی بود که از طرف خیلی از دولت‌ها تحریم می‌شد، اون گفته بود من میرم سرورهام رو میذارم رو کشتی، می‌فرستم توی آب‌های آزاد، توی اقیانوس‌ها. بعد گفته بودند واسه اون هم قانون هست. من اینها رو کلی می‌گم، که به منظور خودمون اشاره کنیم. طبق اونچه در اخبار فناوری گفته میشه، گزینه‌ی بعدی، قرار دادن سرور روی ماهواره می‌تونه باشه، برای اینکه جایی تحریمش نکنه. برای اینکه کسی بهش حمله نکنه. شاید تا حالا چنین گزینه‌ای رو امتحان نکرده باشند، ولی بعضی از کشورها گفته بود ما می‌خواهیم پلیس فضایی یا ارتش فضایی راه بندازیم، که روی ماهواره‌ها و روی منافع خودشون و هم‌پیمانانش در فضا کنترل داشته باشند. دیگه از اونجا به بعد، هر کی ناراحته، باید از کره‌ی زمین و جو اطرافش بره.

توی بیت‌کوین، برای اینکه همچین مساله‌ای رو کنترل کنند، به جای سیستم متمرکز، از اون سیستم peer to peer استفاده کردند، که اطلاعات، در یکجا متمرکز نبود. و نمی‌شد با تخریب یک نقطه‌ی مرکزی، داده‌های ذخیره شده رو تحریف یا نابود کرد.

هر کسی بخواد اطلاعاتش رو به نحوی منتشر کنه که نشه با حمله، یا تخریب یک نقطه مرکزی بهش آسیب زد، باید از این تکنولوژی، یعنی Blockchain استفاده کنه.

اینکه امروز می‌شنوید تکنولوژی بلاکچین، مثلاً ضد فیلتر و از این چیزها، در همین موضوعات هست.

در این موضوع، که هر کسی برای حفظ امنیت نیاز به قرار دادن اطلاعات در شبکه‌ی توزیع شده داره، تا از طریق حمله به یک نقطه‌ی مرکزی نشه اطلاعات رو تخریب یا تحریف کرد، باید از Blockchain استفاده کنه: به قول حافظ هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نرگس‌دان کنند.

یعنی باید برن از Blockchain استفاده کنند. بلاک‌چین تنها راهکار نیست.

الآن هم همه‌جا همین رو می‌گن، زیاد می‌شنوید که فلان چیز با تکنولوژی بلاکچین. آینده‌ی فیلترینگ با بلاکچین. شما هم اگر با این تکنولوژی آشنایی نداشتید، متوجه شدید که یکی از کاربردهاش می‌تونه چنین موردی باشه، که اطلاعات در یک نقطه مرکزی، قرار نگیره. و در دسترس همه باشه. و نشه با حمله به یک نقطه، از کار انداختش.

اما یک مشکلی داشت، که در عوض ِ اینکه نیاز به سیستم بانکی یا سیستم مرکزی نداشت، که این عدم نیاز به سیستم مرکزی، مساله‌ای اصلی بود و رفع مشکل شده بود. یک مساله‌ای حاشیه‌ای هم در کار بود، و اون مشکل این بود که اطلاعات سیستم، در اختیار همه و در دسترسشون هست. اینکه چه کسی پول واریز کرده، چه کسی پول برداشت کرده، به حساب چه کسی پول ریخته شده، چه کسی توی حسابش چقدر پول داره. یعنی پرینت و مانده حساب بانکی نیاز نیست. اطلاعات همه‌ی حساب‌ها به شکل عمومی در دسترسه.

مثلاً اگر به شیوه‌ی اعتبارسنجی که در خرید اقساطی انجام میشه، می‌خواستند اعتبارسنجی کنند، نمی‌گفتند برو از بانک پرینت حساب مهر شده بگیر، می‌گفتند شماره حساب بیت‌کوینت رو بده، ما خودمون چک می‌کنیم گردش مالیت چقدره، چقدر پول تو حسابته.

مشکل کل پول‌های مجازی این بود که نیاز به یه نهاد مرکزی داشتند. و راهی وجود نداشت تا بشه با سیستمی غیرمتمرکز که نشه توش تقلب کرد، پرداخت الکترونیک انجام داد.

یعنی پول مجازی‌ای نبود که متمرکز نباشه، تحت کنترل یه جایی نباشه، و نشه توش تقلب کرد. مثل دارایی‌های دیجیتال که قابل تکثیر هستند، این موضوع به عنوان مشکل، در پول‌های مجازی قبل از بیت‌کوین وجود داشت. می‌شد، یه پول رو دوبار خرج کنند.

مشکل دیگه این بود که نمی‌شد چنین سیستمی رو غیرمتمرکز راه‌اندازی کرد. یه جایی باید پیدا می‌شد که همه بهش اعتماد کنند. و اعتماد، از نظر ساتوشی، ضعف این سیستم بود. و قابل نفوذ و کنترل بود.

 

جلسه قبل به برخی از قوانین بیت‌کوین اشاره کردیم و گفتیم چطور مشابه اون اتفاقات، یعنی مشابه تعریف و شرایط و قوانینی که در بیت‌کوین وجود داشت، یک سری قوانین، توی جهان فکری حافظ، یک ساختاری یا یک دنیایی رو بنا می‌کرد، که عده‌ای مثل خود حافظ، بر اساس اون، یا در داخل اون، نوع متفاوتی از زندگی رو داشتند.

یا بخشی از زندگیشون رو بر پایه‌ی اون جهانی که حافظ می‌گفت یا جهان‌بینی که حافظ تعریف می‌کرد، شکل می‌دادند.

بیت‌کوین یا رمزارزها همینطوری بودند. توی دنیایی که پرداخت الکترونیک وجود داشت، و بسیاری می‌خواستند بدون واسطه‌گری بانک‌ها، بشه پرداخت الکترونیک انجام داد، از طریق رمزارزها و در ابتدا از طریق بیت‌کوین، یک جهان تازه‌ای رو که بخشی از فعالیت‌ها و امور ما رو شامل می‌شد پایه‌ریزی کردند.

جلسه قبل گفتیم چطور دنیای حافظ، به ماجرای بیت‌کوین، به داستان بیت‌کوین شباهت داشت. توی بیت‌کوین ماجرا چی بود، حافظ جهانش رو چطوری ساخته بود و چه شکلی داشت.

این جلسه می‌خواهیم با توضیحات کمی فنی‌تر، از داخل بیت‌کوین یا مرتبط با اون، توضیحاتی بدیم، بعد بگیم بخش‌های فنی بیت‌کوین، که به زبان عامیانه و قابل فهم برای همه توضیح داده می‌شن، چه ارتباطی با دنیای حافظ داشتند. چه چیزهایی از اونچه در بیت‌کوین اتفاق افتاد، می‌تونه به اونچه در زندگی و جهان‌بینی حافظ بود، مرتبط بشه.

تا بلکه دوستان فنی، با دنیای حافظ ارتباط بگیرند. و درک اون مطالب براشون ساده‌تر باشه. همچنین افرادی که به حافظ علاقمند هستند، و دانش فنی ندارند، کارشون این نبوده. بتونند با لایه‌های فنی یا توضیحات و اصطلاحات مربوط به اون مباحث، آشنا بشن.

با این امید که، آشنایی افراد فنی با جهان‌بینی و جهان فکری حافظ، همچنین آموزش افراد علاقمند به حافظ با مباحث فنی، مورد قبول درگاه حافظ، افراد فنی، افراد علاقمند به شعر و ادبیات و درگاه احدیت قرار بگیره.

در جلسه قبل گفتیم وقتی مخترع یا توسعه‌دهنده بیت‌کوین، پروژه رو تحویل داد، یه راهکاری وجود داشت که هر کسی بیاد پیشنهاد بده که برای بهبود پروژه چه کاری انجام بدن، چه اصلاحی روی کد اصلی داشته باشند. ما هم توی جلسه قبل این عمل، این اتفاق رو تشبیه کردیم به سخن مولوی که می‌گفت: بیا بگو ساختار این جهان چه شکلی هست و با ما چه ارتباطی داره. درخواست ِ مشارکت جمعی می‌داد. می‌گفت پول ریکوئست بزنید، یعنی نظر یا پیشنهادتون رو در توضیح بیشتر، در احوالات درونی خودش و انسان‌ها و ارتباطشون با جهان؛ بگید.

گر ز حال دل خبر داری بگو
ور نشانی مختصر داری بگو

اما فرق بیت کوین با تشبیه یا تمثیلی که از اونچه مولوی مطرح می‌کرد، یا اونچه مولوی در موردش درخواست مشارکت می‌داد در این بود که در بیت‌کوین اگر اون درخواست یا اون پیشنهاد مورد قبول واقع می‌شد یه کدی تغییر پیدا می‌کرد، یه چیزی عوض می‌شد. و یک تغییری در بیت کوین اعمال می‌شد. این تغییر می‌تونست بنیادین باشه مثلاً.

یعنی باعث تغییر اساسی در بیت کوین بشه، به نحوی که با نسخه قبلی سازگاری نداشته باشه. این رو بهش می‌گن هارد فورک. مثل چنگال که دسته‌ی چنگال میاد و منشعب میشه. شاخه‌های مختلف پیدا می‌کنه، در اینجا هم یک تغییری اعمال میشه که، میشه یه چیز دیگه‌ای. دو تا مسیر مختلف میشه. برنامه به دو بخش تقسیم میشه.

هرکی بخواد با تغییر جدید پیش بره، از اون برنامه قبلی خارج میشه. در مورد نرم‌افزارهای متن باز، که منبعشون، کدشون موجود هست اینطوریه که نرم‌افزار رو دانلود می‌کنند، کدش رو تغییر میدن، میشه یه چیز دیگه.

علاقه‌منداش، طرفداران اون کد جدید، طرفداران اون انشعاب جدید، میرن سراغ اون نرم‌افزار با اون تغییر تازه. مثل BitcoinCash. که ظرفیت و سرعت نقل و انتقالاتش نسبت به بیت کوین بیشتر هست. توی بیت کوین چون تراکنش‌ها زمانبر هست. نمیشه شما بری هر مغازه‌ای با بیت کوین خرید کنی. یا چون تعداد معاملات بیت کوین در فاکتور زمان، محدود هست؛ در هر ثانیه تو کل شبکه بیت کوین 7 تا معامله می‌تونه انجام بشه، یعنی کل شبکه‌ی بیت کوین در جهان، می‌تونند در هر ثانیه 7 تا تراکنش انجام بدن، برای همین باید از BitcoinCash استفاده بشه.

که یک انشعابی از بیت‌کوین هست. اما چون همه‌ی بیت‌کوینی‌ها سمت بیت کوین کش نرفتند، ارزشش کمتر هست. یا به دلایل دیگه، ارزشش فعلاً کمتر از بیت‌کوین هست. این هارد فورک بود. یک تغییری که با اعمال اون تغییر، نرم‌افزار قبلی میشه یه چیز دیگه.

یک حالت دیگه در موضوع فورک؛ این هست که یک تغییری ایجاد بشه، که به نحوی نباشه که مسیر برنامه عوض بشه. اینو بهش می‌گفتند سافت فورک.

در گروهی از برنامه‌ها، وقتی که از شرایط و قوانین ناراضی باشند، یا اون رو صحیح ندونند، در مسیر اون برنامه، تغییری ایجاد می‌کنند که با مدل قبلی سازگاری داره. اگر «کاربری»، در اون جریان کاری، در مسیر توسعه‌ی اون برنامه، یا در نرم‌افزار، به روز رسانی رو انجام نده، در استفاده از برخی قابلیت‌ها محدودیت داره. و وقتی سافت فورک رو می‌پذیره، مشکلش برطرف میشه. مولوی هم یه همچین چیزهایی رو درخواست می‌کرد. دنبال یه همچین نشونه‌هایی، یه همچین کدهایی برای تغییر بود.

فرض کنید اونچه ما جلسات قبل از حافظ گفتیم که او طرح مساله می‌کرد؛ که در کار عشق، بالاتری و پایین‌تری نداریم. کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست. یعنی توی کار عشق، یا در مواجه با معشوق، نه کسی می‌تونه غرور داشته باشه و ناز کنه، نه اینجوریه که کسی رو راه ندن چون فقیر هست.

اگر کسی این رو نمی‌پذیرفت، اینجا دیگه پذیرفتنش در سیستم یا نرم‌افزار نیست، اگر این آگاهی رو بدست نمی‌آورد، اگر تایید نمی‌کرد، یه بخشی از دانشش در اون موضوع دچار اشکال بود. یک محدودیتی در درک مساله داشت. یه تفاوتی با بقیه‌ی افرادی داشت که این قانون رو پذیرفته بودند.

 

و در عرفون، یا در جهان فکری حافظ، کسی که پول ریکوئست رو می‌پذیره، قوانین رو تغییر نمی‌ده، یک نسخه‌ای، یک شرحی از این قوانین، یک ارائه‌ای از قوانین این جهان رو مورد تایید قرار می‌ده. یا می‌پذیره.

یه فورکی ایجاد میشه. فورک یعنی انشعاب، آپدیت. به معنای همون چنگال. و مثل چنگال که مثلاً دسته‌ی چنگال منشعب میشه، اینجا هم از یه عده‌ای، از یه تفسیری، تبدیل میشه به یه شاخه‌ی دیگه‌ای. از این چنگال‌هایی که باهاش بادمجون سرخ می‌کنند. دو شاخه است.

ما حافظ رو می‌گیم. حافظ شاخه‌ی خودش رو داشت. یه سری قوانین خودش رو ارائه کرده بود. ما می‌خواهیم راجع به اون صحبت کنیم.

مثلاً در موضوع عشق، می‌گفت حلاج که یک عاشق بود، و تا پای جان در کار عشق و در راه عشقش پیش رفت، او بر سر ِ دار چنانچه گفته‌اند، گفت: مساله‌ی عشق رو از شافعی نمی‌پرسند. یعنی شافعی هر هنری داره، اهل عشق نیست. یعنی یه انشعابی، یه شاخه‌ای ایجاد کرد از اینکه عشق، هارد فورک هست در این ماجرا. اونی که از اون دسته باشه، عشق رو از او نمی‌پرسند. از شافعی نپرسند، امثال این مسائل. یعنی شافعی از بزرگان فقهی بود. حافظ می‌گفت این مساله، یعنی عشق که در بیت قبل گفته بود، از او نمی‌پرسند.

چون مفتی عشق منصور حلاج بود.

یا مثلاً نزد حافظ، شطح و طامات، یعنی پریشان‌گویی و سخنان ادعاآمیز و بیهوده‌گویی‌های صوفیانه یا خرافات؛ در انشعاب عرفونی حافظ، مورد قبول نبود.

طامات تا به چند و خرافات تا به کی؟

خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم

حالا اینکه شطح و طامات، هارد فورک میشه یا سافت فورک رو تو کامنتا بنویسید :)))

 

از نظر حافظ، انتخاب‌ها می‌بایست بهترین انتخاب‌ها باشه. و قوانین باید کامل‌ترین و مفیدترین‌ها باشند. نه فقط چیزهایی که کار کنند. یا فقط ساده باشند. و رویکرد و چالش حافظ هم همین مساله بود. و حافظ نسخه‌ی به روز خودش رو ارائه کرده بود. و در اختیار بقیه قرار داده بود.

اتفاقاً مبانی فکریش، با توجه به نوع نگرشش به موضوعات، خیلی با دنیای امروز هم سازگاری داره. هارد فورک نمیشه. میشه اون رو ادامه داد. در مورد مولوی، همونطوری که دیدیم، اینجوری نبود. ادامه دادن راه او در این دوره، برای امروز، به این سادگی‌ها نیست. درک او، روش رویارویی با مسائلش، روش تحقیقش، روش حل مساله‌اش، همه مربوط به زمان خودش هست. و تقریباً قابلیت دریافت به‌روزرسانی‌های امروزی رو نداره. هارد فورک میشه.

در مورد حافظ، یه سری ویژگی‌ها بود که می‌گفت اگر می‌خوای خوب پیش بری، اینها رو داشته باش. برای بسیاری از آدمها تقریباً Hard fork بود. مثل اینکه علکی یا از روی بیکاری یا همینجوری عاشق نشو، اگر می‌خوای توی این کار باشی، اگر می‌خوای توی این کار بمونی، «گمان مبر، البته طمع مدار که کار دگر توانی کرد».

تو تا لب معشوق و جام می خواهی
طمع مدار که کاری دگر توانی کرد

این از مواردی بود که هر کسی نمی‌تونست با این شرایط سازگاری داشته باشه. باید راهش رو جدا می‌کرد.

یا می‌گفت در عاشقی تا پای جون برو. می‌گفت برای بدست آوردن شناخت، برای کامل‌تر شدن، برای بهتر شدن، غرور که هیچ، زندگی یا جونت رو هم زیر پا بگذار:

گفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانم
گفت آن زمان که نبود جان در میانه حائل

این‌ها از قوانین حافظی بود. عرفای دیگه‌ای بودند که می‌گفتند ما زیاد، اذیت نشیم. یا اگه اذیت می‌شیم، دیگه تا پای جون نباشه.

رعایت برخی موارد در جهان فکری حافظ هم، soft fork بود. یعنی طرف که زندگی خودش رو می‌کرد، می‌تونست با همون سبک زندگی خودش، نسخه‌ای از اونچه حافظ ارائه کرده رو بپذیره. مثل اینکه غرور نداشته باش. اهل اذیت کردن نباش. خود آزار و دگر آزار نباش.

وقتت توی این دنیا رو غنیمت بدون. به بطالت نگذرون. اهل بدی کردن نباش. اینها کلی‌تر و ساده‌تر بود. همه می‌تونستند از این دسته باشند، بدون اینکه تغییرات اساسی در خودشون بدن، یا کار خیلی ویژه‌ای انجام بدن. یا هزینه‌های خیلی زیادی بپردازند. اینها به مثل، و در اینجا soft fork بود. اونی که از عهده‌ی همه برنمی‌اومد، و شخص باید راهش رو جدا می‌کرد، و به شکل دیگری پیش می‌رفت، به مثل، hard fork می‌شد.

برو برو، گر این قدر ز تو برنمی‌آید… با اندکی تصرف البته.

کمينه شرط وفا ترک سر بود حافظ
برو برو ز تو اين کار اگر نمی‌آيد

می‌گفت اگر نمی‌تونی جونت رو توی این راه بگذاری، پس سراغ این کار نیا. یا به تشبیهی که ما اینجا کردیم، سراغ این بخشش، سراغ این نسخه‌اش، سراغ این ورژنش، نیا. کمینه شرط وفا ترک سر بود حافظ
برو برو، گر این قدر ز تو برنمی‌آید.

توی نرم‌افزارهای آزاد، چون کد برنامه می‌تونه در اختیار همه قرار بگیره، اگر یکی تغییری ایجاد کنه که با نسخه قبلی سازگاری داشته باشه، میشه soft fork. اگر اون تغییر مسیر نرم‌افزار رو تغییر بده، میشه hard fork.

ما fork رو در مورد نرم‌افزار گفتیم، و بعد در دنیای حافظ جستجو کردیم. ولی به مثل، این افرادیکه خواهر-برادر ناتنی دارند، اونها هم fork میشن. یه بار به شخصی گفتم شما 5تا برادرید؟ گفت 5تاشو من خبر دارم. منظورش fork بود. در مورد soft fork، hard fork گویند، اگر از پدر منشعب شده باشند (یعنی مادراشون یکی باشه)، hard fork هست. اگر عکسش باشه، مثلاً soft fork میشه.

توی برنامه‌نویسی، یه جایی هست که کد نرم‌افزار، source code رو اونجا قرار میدن، که دیگران هم بتونند استفاده کنند. و اونها هم مثلاً شاخه‌ی خودشون رو پیش ببرند. اونجایی که این اتفاق می‌افته رو اگر شما نمی‌شناسید، فرض کنید یه نرم‌افزاره.

اسمش گیته. یه سرویسِ میزبانی وب هست. کارایی‌های دیگه‌ای هم داره. صابون تحریم این سرویس‌ها به تن مهندسای نرم‌افزار و برنامه‌نویس‌ها هم خورده.

حافظ می‌رفت source code بقیه رو می‌خوند. می‌دید تفسیر اونها چیه. بعد برداشت و نظر خودش رو می‌گفت، که معمولاً متفاوت از بقیه، و نوآورانه بود.

 

در دنیای حافظ گیت خیلی کاربردیه. در دنیای حافظ «گیت» همون نرم‌افزار یا بخشی برای کنترل نسخه‌ها بود، که کی چی گفته، در چه موضوعی گفته؟ چرا این رو بیان کرده. و می‌رفت روی اون موارد تغییرات ایجاد می‌کرد. حافظ مهندس نرم‌افزار هم بود. می‌گفت که فکر هیچ مهندس، چنین گره نگشاد.

یعنی یه انشعابی رو ایجاد کرده بود، یه پاسخی رو پیدا کرده بود، یه «حال دل»ی رو کشف کرده بود، که قبل از او شخص دیگری از اون اطلاع نداشت. یا اون ورژنش رو نداشت.

حالا ما قرار هست راجع به اون قوانینی که حافظ کشف کرده بود، بیشتر صحبت کنیم.

گفتیم عرفا، قانون وضع نمی‌کردند، کشف می‌کردند. مولوی می‌گفت پول ریکوئست بزنید، یعنی پیشنهاد بدید. بگید چه قانونی به ذهن شما می‌رسه. چه قانونی از این دنیا به دلتون می‌افته. مولوی می‌گفت تو کامنتا بنویسید. لایک و سابسکرایب هم یادتون نره.

گر ز حال دل خبر داری بگو
ور نشانی مختصر داری بگو.

کار اونها، کار دل و حال دل بود. و استخراج کردن معنی از این دستگاه، ماین کردن معنی از این دنیا بود.

 

در جلسه قبل توضیح دادیم، برای استخراج بیت‌کوین، برای ماین کردن بیت‌کوین، هش یه عددی باید بشه یه چیزی که از یک مقداری کمتر هست، پیدا کردن اون عدد سخت هست.

اما تاییدش، یعنی چک کردنش که اون عدد از اون مقدار کمتر هست، خیلی ساده است. اون عدد سخت پیدا میشه، اما جواب ِ درستی که به سختی پیدا شده، به راحتی و به سادگی قابل تاییده. راحت میشه آزمون کرد که اون عددی که هشش پیداشده، همونی هست که دنبالش بودیم یا خیر؟!

جلسه‌ی قبل، یه جایی تشبیهی کردیم به بازی اسم-فامیل، مثل اینکه پیدا کردن اسمی از یک حرف، کاری سخت‌تر هست، تا تایید اینکه اون اسم با همون حرف شروع شده یا نه. ما اسم پسر از «ل» رو مثال زدیم، (چون خیلی کمتر هست، نسبت به برخی حروف دیگه)، اسم پسر از «ل» چی داریم؟ باید کمی فکر کرد. «لهراسب». ولی اینکه چک کنیم که آیا این اسم با «ل» شروع شده یا نه، کار بسیار ساده‌ایه.

توی بیت‌کوین هم یه عددی باید پیدا شه که شما فرض کنید جمعش با یه سری اطلاعات، باید بشه یه چیزی، جمعش نیست، هشش هست. یعنی هش اون اطلاعات به علاوه‌ی اون عدد رو بگیرند، بشه یه مقدار مشخصی. اون اطلاعات که موجود هست. میگن چه عددی با این اطلاعات جمع بشه که هشش بشه اون مقداری که ما گفتیم. تقریبی هم باید بدست بیاد. باید کمتر از یه عددی باشه. هشش رو که توضیح دادیم.

یه ورودی می‌دیم، یه خروجی مشخصی میده. یه عددی رو باید با اون اطلاعات، یعنی در کنار اون اطلاعات وارد کنیم که خروجی، یعنی هشش، از یه حدی پایین‌تر بشه. در اینجا مثلاً می‌بینید، ما اطلاعات ورودی رو Hafez‌می‌ذاریم. حالا باید یه عددی رو پیدا کنیم که بعد از حافظ بیاد تا رقم سمت چپ خروجی، یعنی رقم سمت چپ هش، با 0 شروع بشه. توی بیت‌کوین الآن باید 18…19 رقم سمت چپ 0 باشه. اگر بعد از Hafez، 13 رو بذاریم، عدد سمت چپ با صفر شروع میشه. پیدا کردن این عدد تصادفی، کار سختی هست. ماینرها کارشون تقریباً همینه.

حافظ هم می‌گفت شناخت بدست آوردن کار سختیه. ولی تایید اون شناخت باید برای یک اهل معرفت کار ساده‌ای باشه. شناخت پیدا کردن چه مشکل، تایید کردنش چه آسون. الآن کشف یک مساله‌ی علمی هم کار سختی هست. یک نوآوری کار سختیه، ولی تاییدش ساده‌تره. به شرط اینکه استارت‌آپی نباشه. کارهای استارت‌آپی باید جامعه‌ی هدفشون رو هم پیدا کنند تا مورد تایید قرار بگیرند. اون مقاله است که می‌نویسی پذیرش میشه. یا همه تاییدش می‌کنند.

توی اون قوانین حافظ، پیدا کردن اون تجربیات، اون حال دل، یا بهتره بگیم اون تعریف ویژه از شرایط و احوالات دل، یا حتی بیان اون احوالات خاص، سخت هست. اون قانون یا اون حال دل، نزد حافظ، مثل اون هش در بیت‌کوین هست، که در موضوع کاری حافظ، پیدا یا توصیفش کردنش، آسون نیست. یعنی کاری ساده‌ای نیست که بتونند اون شناخت رو به زبان بیارند یا بر قلم جاری کنند. اما بعد از شناخت حاصل کردن، بعد از ماین کردن شناخت، تاییدش بر اهل دل ساده هست. توی جلسات قبل گفتیم، حافظ می‌گفت اگر تو اهل نظر هستی، باید حرف من رو تایید کنی، باید حرف من رو بفهمی. باید بتونی اون مفهومی که من توصیف کردم رو (مثل اون هشی که تولید میشه و به سادگی قابل تاییده) به سادگی تایید کنی.

اون سخن حافظ، گویای همین واقعیت در قوانین و شرایط و جهان فکری حافظ بود. گفتیم به مثل؛ بلاتشبیه، بلا نسبت، روم به دیوار، گلاب به روتون، خاکم به دهن، شبیه به اون اتفاقی که در بیت‌کوین می‌افته. وقتی که جواب پیدا میشه، آزمون کردنش خیلی راحت هست.

 

مشکل یا خلایی که قبل از بیت کوین، یا برای رمزارزی مثل بیت کوین وجود داشت این بود که می‌شد، یه پول رو دوجا خرج کرد. یا راه خیلی مطمئن و در دسترسی وجود نداشت که جلوی دو بار خرج کردن پول رو بگیره.

این مشکل تقریباً با بلاکچین حل شد. راهکار هم این بود که هر چی اطلاعات رد و بدل می‌شد رو در دسترس عموم قرار می‌دادند. هر کسی یک نسخه‌ای از اطلاعات رد و بدل شده، از موجودی حساب‌ها داشت. بنابراین کسی نمی‌تونست یه پولی رو برای یه نفر بفرسته، بعد اون پول رو برای کسی دیگری هم ارسال کنه. چون وقتی یه پولی رو برای یک نفر می‌فرستاد، اطلاعات اون نقل و انتقال توی یه بلاک ثبت می‌شد، و در اختیار همه قرار می‌گرفت، بعد اون بلاک به بلاک قبلی متصل بود و به بلاک بعدی هم وصل می‌شد، نمی‌شد بیان توش تغییرات ایجاد کنند. اگر کسی اطلاعات بلاک‌های تایید شده، که توی اون بلاک‌ها نقل و انتقال پول ثبت می‌شد رو تغییر می‌داد، اکثریت کاربرا، کاربران صادق، نمی‌پذیرفتند که این پول دوجا خرج بشه.

یعنی نیاز به یک نهاد مرجع که تایید کنه فلانی توی حسابش پول داره، پول رو از حساب اون برداره و برای یکنفر دیگه بریزه، از بین رفته بود.

وقتی یه نفر یه پولی رو خرج می‌کرد، یه جایی، یعنی توی یه بلاک ثبت می‌شد. و اطلاعات اون پرداخت و دریافت برای همه ارسال می‌شد. این بلاک‌ها، به شکل زنجیره‌وار به هم متصل بودند. بلاکچین، زنجیره‌ی بلوکی. و کسی نمی‌تونست اطلاعات قبلی رو تغییر بده. چون اگر یه دونه از بلاک‌ها تغییر می‌کرد، اطلاعات بقیه‌ی بلاک‌ها هم تغییر می‌کرد. به هم می‌ریخت. و بیت کوین با Blockchain یا به کمک Blockchain مساله‌ی دوبار خرج نکردن پول، بدون نیاز به بانک رو حل کرده بود.

و اگر کسی توی اطلاعاتش دست می‌برد، تحریف می‌کرد، اکثریت کاربران شبکه نمی‌پذیرفتند. مگر اینکه اون تحریف کننده، 51% شبکه رو در اختیار می‌داشت. 51% آرا، 51% CPUها رو در کنترل داشت.

 

فرض کنید شما بخواهید یه ماشین بخرید یا یه ماشین به نام بزنید. تشریف می‌برید اون مرجع مربوطه، مثلاً پلیس، اداره‌ی شماره‌گذاری، مرکز شماره‌گذاری، اونها تایید می‌کنند که ماشین مال شماست. بعد ماشین رو به نام طرف مقابل، یعنی به نام خریدار می‌زنند. مالکیتش رو انتقال می‌دن. چون اطلاعات در دست اونهاست، کسی نمی‌تونه تغییرش بده. کسی نمی‌تونه یه ماشین رو به دو نفر بفروشه. توی همه‌ی اسناد دولتی اینطور هست.

اونها نهاد مورد اعتماد هستند. بیت‌کوین می‌گفت بدون نیاز به تایید اون نهاد مورد اعتماد، بشه پول رو انتقال داد. بشه تایید کرد که پول، دوبار خارج نشده.

توی پرداخت الکترونیک پول هم یه همچین داستانی هست. شما می‌رید به درگاه بانکی، پول رو از شما می‌گیره، به حساب طرف مقابل می‌ریزه. شما نمی‌تونید پول رو یه بار به حساب یه نفر بریزید، دوباره همون پول رو یه جا دیگه خرج کنید.

قبل از بیت‌کوین، که با بلاکچین این مساله رو حل کرده بود، راهی برای اینکه یه نفر حَکَم بشه. و پول رو از این بگیره، و به نفر بعدی بده. و کلی خرج رو دست طرفین (به واسطه‌ی وجود نظام بانکی و هزینه‌هاش) نگذاره، به اعتقاد توسعه‌دهنده‌ی بیت‌کوین، وجود نداشت.

وجود نداشتش که وجود نداشت، اعتقادش این بود که بانک‌ها هزینه‌های زیادی به شبکه‌ی نقل و انتقالات پول وارد می‌کنند. فقط واسه‌ی اینکه مورد اعتماد هستند. خُب به جای اعتماد رمزنگاری رو وارد جریان کاری کنیم که اون هزینه‌ها از بین بره. اینها رو توی وایت‌پیپرش گفته بود. توی مقاله‌ی اولی که ارسال کرده بود.

 

ماجرای بیت‌کوین این بود که اونجایی که همه‌ی اطلاعات نقل و انتقالات یا تراکنش‌های مالی ثبت می‌شد، یه سیستم متمرکز، مثل بانک نبود. اطلاعات نقل و انتقالات توی شبکه همتا به همتا درج می‌شد. در دسترس همه بود. و هر اطلاعات جدیدی برای همه ارسال می‌شد. همه می‌تونستند اطلاعات رو ببینند.

و به جای یک نهاد مورد اعتماد، رمزنگاری که اجازه‌ی تغییر اطلاعات رو نمی‌داد، مورد تایید و مورد اعتماد بود. اینکه اطلاعات بلاک‌ها، به شکل زنجیره‌وار به همدیگه وصل بودند، و نمی‌شه توی اون اطلاعات دست برد. اگر یکی از بلاک‌ها رو عوض کنید، بقیه‌ی بلاک‌ها هم دچار تغییر می‌شن، به هم می‌ریزند.

 

حالا میشه این روش رو برای هر کار دیگه‌ای هم به کار بگیرند.

 

نقل و انتقالات بیت‌کوین هم به جای اینکه فقط در یک شبکه‌ی متمرکز باشه، در شبکه‌ی همتا به همتا کار می‌کنه. اطلاعاتی که در زنجیره‌ی بلوکی یابلاکچین، ثبت میشه. برای همه فرستاده میشه. و قابل تغییر نیست. تغییر کرده‌‌اش پذیرفته نمیشه. اگر اون کسی که بخواد اطلاعات رو تغییر بده، 51% شبکه رو در اختیار نداشته باشه، نمی‌تونه پولش رو دو جا خرج کنه. البته یه احتیاط‌هایی هست در هنگام نقل و انتقالاتش؛ که باید اونها رو در نظر بگیرند. الآن خیلی شبکه‌ی بزرگی داره، و به راحتی کسی نمی‌تونه 51% شبکه رو در دست بگیره. و به ضررش هست که یک پولی رو دو جا خرج کنه، و به اعتبار اون شبکه‌ای که خودش 51درصدش رو در اختیار داره، لطمه بزنه. مگه اینکه یه چیز خیلی ارزشمندی خریده باشه، که ارزشش بیش از 51% شبکه بیت‌کوین باشه.

 

توی بیت کوین مساله این بود پولی که برای گیرنده فرستاده میشه، قبلاً در تراکنش دیگه‌ای استفاده نشده باشه، جای دیگه‌ای خرج نشده باشه. قبل از بیت کوین، بانک این موضوع رو تایید می‌کرد. چون بانک مورد اعتماد بود. اما اینجا یک راهکار یا یک روشی ارائه شده بود که بدون نیاز به بانک، که نهاد مورد اعتماد بود، بشه تایید کرد که اون پولی که ارسال میشه، اون پرداختی که انجام میشه، قبلاً جای دیگه‌ای استفاده نشده. با استفاده از بلاک‌هایی که رمزنگاری شده بودند. و به همدیگه متصل بودند. و نمی‌شد اطلاعات یکی رو تغییر داد یا تحریف کرد.

اما در عوض امنیتی که در نقل و انتقالات بدون وجود ناظر و به شکل غیرمتمرکز ایجاد می‌کرد؛ در دسترس بودن، و عمومی بودنِ اطلاعات رد و بدل شده، مطرح بودند. یعنی همه‌ی تراکنش‌های انجام شده‌ی شبکه رو، همه‌ی افراد می‌تونستند ببینند.

و در بیت‌کوین، این موضوع، یک مساله‌ی حاشیه‌ای بود. یعنی اینکه هرکسی بتونه ببینه چه کسی، که معلوم نیست اون شخص کی هست، یعنی چه شماره کارتی مثلاً، چه کیف پول بیت‌کوینی، از کی پول گرفته، و برای کی پول فرستاده. و چقدر موجودی داره، چندان اهمیت نداره. موضوع مهم اینه که بدون بانک، امکان نقل و انتقال امن پول، بر مبنای رمزنگاری فراهم شده.

و بسیاری برای معامله توی چنین شبکه‌ای حاضرند که در ازای هر بیت‌کوین، امروز نزدیک به 1.5میلیارد تومن بپردازند. اینجوری بیت‌کوین ارزش پیدا کرد. اینطوری گرون شد.

در باب اینکه اطلاعات همه‌ی کاربرا، اطلاعات نقل و انتقالات پولشون در دسترس همه هست؛ ولی معلوم نیست اون حساب مال کی هست. اتفاقاً پلیس هم وقتی مثلاً از مشخصات یه شماره تلفنی به نتیجه نمی‌رسه، میره چک می‌کنه ببینه اون شماره به کیا زنگ زده، از کیا تماس گرفته. یا حداقل توی فیلم‌ها اینطوری هست. یا اگر کارت بانکی شما رو هک کنند، یا بدزدند. پلیس از روی اینکه اون پول کجا خرج شده پیگیری می‌کنه ببینه می‌تونه پیدا کنه کی دزدیده.

 

 

توی بیت کوین، به کمک رمزنگاری، اگر تعداد کامپیوترهایی که دارن نقل و انتقالات رو پشتیبانی می‌کنند، صادق باشند، یعنی حداقل 51%شون صادق باشند، می‌تونند جلوی تقلب رو بگیرند. یعنی اگر نود های صادق (یعنی اونهایی که تقلب نمی‌کنند) مجموعا کنترل بیشتر قدرت CPU را به نسبت نود های مهاجم در دست داشته باشند، اون موقع اتفاقی نمی‌افته. تقلب تو سیستم انجام نمیشه.

 

یه سیستمی هم طراحی شده بود که به عنوان «انگیزه»، اگر یک مهاجم طماع قادر می‌شد که قدرت سی پی یو بیشتری از نود های صادق (یعنی اونهایی که در حمله به شبکه همکاری نمی‌کنند) جمع کنه، یعنی قوی‌تر یا بیشتر از کاربران صادق می‌شد، در انتخاب بین 1) استفاده از اون توان پردازشی برای فریب مردم به منظور پس گرفتن بیت‌کوین‌هایی که برای دیگران فرستاده و دزدیدن پرداختی‌های خودش و

2) استفاده از اون توان پردازشی 51%، یعنی تعداد و قدرت سی پی یو بیشتر؛ برای تولید کوین‌های جدید یا همون ماین کردن بیت‌کوین؛ باید یکی رو انتخاب می‌کرد. که برای اون شخص، پیروی از قوانین سود بیشتری داشت، این پیش‌بینی شده بود، چون تخلف از قوانین و ایجاد کوین های جدید برای اون فرد، باعث تضعیف و ضربه زدن به سیستم می‌شد. و اعتبار ثروت اون شخص که تقلب کرده بود، یا منابعی مثل برق و CPU هزینه کرده بود هم، از بین می‌رفت.

 

یکی بر سر شاخ و بن می‌برید می‌شد. حالا اینجا اگر ته شاخه هم بود، از اعتبار و ارزش درختی که خودش 51%ش رو در اختیار داشت، کم می‌شد.

 

داستان «یکی بر سر شاخ و بن می‌برید» از سعدی رو هم که می‌دونید. مرتبط با همین نودهای صادق، و قدرت 51% هست. میگن: یه پدری مال فراوان داشت، قبل از مرگ، اموالش رو بین دو پسرش تقسیم کرد. Halving کرد. Halving توی بیت‌کوین مال نصف شدن هر چهارسال یکبار ِ جایزه‌ی استخراج بیت‌کوین هست. اینجا نصف کردن مال پدر، قبل از مرگش بود. خیلی هم زمین بزرگی داشت. گنج و سپاهش، بی حد و بی شمار بود.

مقرر شد آن مملکت بر دو شاه

که بی حد و مر بود گنج و سپاه

 

هر کدوم از اون پسرها، زدند تو یه کاری: گرفتند هر یک، یکی راه پیش.

یکی عدل تا نام نیکو بَرد
یکی ظلم تا مال گرد آوَرد

ما از مثال موضوع نودهای صادق، و مساله‌ی حمله‌ی 51% یا قدرت 51درصدی تو بیت‌کوین به اینجا رسیدیم.

سعدی می‌گه: اونیکه عدل پیشه کرد. یه کشوری رو ساخت که به واسطه‌ی اقتصاد قوی، امنیت درون جامعه‌اش هم بالا بود. سعدی اینجا داره می‌گه: محافظ لایه آخر امنیته. یا لایه‌ی آخر امنیتیه. اونجا انقدر امنیت بود که قارون هم برای تنها بیرون اومدن مشکلی نداشت. گوشیش رو نمی‌زدند که برن اوراق کنند، یا دست دوم، بدون کارتن و شارژر بفروشن:

 

در آن ملک قارون برفتی دلیر
که شه دادگر بود و درویش سیر

می‌گه قارون، «پرّرو»! می‌اومد تو خیابون. در آن ملک قارون برفتی دلیر.

زد تو کار زیرساخت‌های گردشگری و از این چیز‌ها.

سعدی می‌گه اونجوری که طرف واسه لذتش پول خرج می‌کنه، این واسه مملکتش پول خرج کرد. قدرت نظامیش رو هم بالا برد. ولی اون یکی می‌خواست پول بیشتر در بیاره، مالیات دهک‌های پایین رو زیاد کرد. و در اموال دهک‌های بالا دست‌درازی کرد.

 

دگر خواست کافزون کند تخت و تاج
بیافزود بر مرد دهقان خراج

 

سرمایه‌گذارها هم دیدند که اونجا مقصد و محل مناسبی برای سرمایه‌گذاری نیست. از اونجا رفتند. یا اصلاً به اونجا نیومدند.

بعد تحلیل‌گرها اومدند گفتند این داره بدی می‌کنه، ولی داره به خودش بدی می‌کنه. صحبت ما سر مهاجمان طماع در بیت‌کوین بود. که به نفعشون نبود که با در دست داشتن قدرت 51درصدی در شبکه، تقلب کنند. از سعدی مثال زدیم:

 

یکی بر سر شاخ، بن می‌برید

خداوند بستان نگه کرد و دید

بگفتا گر این مرد بد می‌کند

نه با من که با نفس خود می‌کند

توی بیت‌کوین هم به ضرر مهاجم طماع می‌شد که بیاد به امنیت شبکه آسیبب بزنه و کنترل شبکه رو در دست بگیره. چنانچه قبل‌تر، سعدی گفته بود. ساتوشی اعلام کرده بود ژاپنیه. اگر بوستان سعدی رو خونده بود، به این داستان ارجاع می‌داد.

 

ما الآن می‌بینیم که حتی برخی دولت‌ها سراغ استخراج کوین‌های جدید می‌رن، ولی دنبال ضربه زدن به سیستم نبودند. یا حداقل اونقدر یا در این شکل نبودند. یا هنوز نیستند.

اگر تعداد کامپیوترهای متقلب، یا طماع بیشتر از کامپیوترهای صادق نباشه، مشکلی پیش نمیاد. و اونطور که ساتوشی در وایت پیپرش عنوان کرده بود، سود افراد در این هست که کامپیوتر صادق باشند، و تقلب نکنند، تا به شبکه و اعتبارش آسیب نزنند. و بلاک واقعی ماین کنند. همونطور که سعدی می‌گفت، اگر طرف بره روزی دو ساعت بیل بزنه، پول بیشتری گیرش میاد تا بخواد بره زاغ سیاه کسی رو چوب بزنه، بعد بهش حمله کنه، بعد خطر دستگیری داشته باشه. البته سعدی نمی‌گفت توی معدن بیل بزنه. اون موقع کشاورزی مُد بود. توی بیت کوین هم بیل زدن دیجیتالی، یعنی استخراج بیت‌کوین، پیدا کردن اون عددی که با اطلاعات بلاک جمع شده که هشش شده یه چیزی، کاری بس شرافتمندانه‌تر و سودمندتر از تقلب در شبکه هست.

جلسه‌ی اول، بیت‌کوین مبتنی بر جهان‌بینی و جهان فکری حافظ بود، و شکل توضیحی بیشتری داشت. این جلسه، به موضوعات تشبیهی و بررسی تطبیقی! و طرح مثال‌هایی از مطالب هر دو مبحث ورود می‌کنیم.

چند قانون از حافظ: اثبات کار POW، در بیت‌کوین و حافظ

توی بیت‌کوین یه چیزی هست، به نام «سختی کار»، ثابت کنی که کار ویژه‌ای انجام دادی. یعنی بتونی ثابت کنی که مساله‌ی سخت رو حل کردی، اینجوریه هم اثبات میشه که مساله حل شده باشه.

POW (بهش میگن سختی کار). ثابت کنی که کار مفید انجام دادی. اثبات کار. اثبات کارکرد. (Proof of useful work) … مثل این شرکت‌هایی که می‌گن مدیر طراحی یا مدیر رده بالا، باید توی کار مدیریت اجرایی هم کمک کنه. کارمند باید کار عملیاتی هم بکنه. خدمات باید بیرون از شرکت هم به مدیرعامل سرویس بده. میگن تو باید این کارها رو انجام بدی تا اثبات کارکردت باشه. تا ثابت کنی کار کردی.

مثل اسیر جنگی. توی اسارت‌گاه‌ها اینجوریه. به اسرای جنگی هم میگن POW. Prisoner of war. توی این فیلم‌های جنگی خودمون دیدید. سیستمشون همون کار زیاد، مزد کم بود. کار زیاد می‌کردند، که یه پول خیلی کمی بگیرند، که مثلاً بشه باهاش سیگار بخرند.

در اینجا هم کامپیوتر، CPU باید کاری رو انجام بده که سخت باشه، ولی راحت بشه تایید کرد که اون کار انجام شده. این تکلیف‌هایی که توی مدرسه هم می‌گفتند POW بود. هم از این جهت که انگار اسیر جنگی گرفته بودند. هم انجامش زمان‌بر بود. ولی سریع چک می‌کردند که زیاد رونویسی از روی کتاب انجام شده.

توضیح اینجوریه که توی بیت‌کوین تکمیل یک بلاک کار سختی هست. که جایزه‌ی تکمیل هر بلاک الآن 6.25 بیت‌کوین هست. با کامپیوتر معمولی که اصلاً حتی با یه ماینر الآن نمیشه اون جایزه رو به سادگی برد. چون خیلی خیلی سخته. اون بلاک‌هایی که به همدیگه متصل بودند، بلاکچین. تکمیلشون، گواه اثبات کار هست. چون یه مساله‌ی خیلی سختی رو حل می‌کنند که حل کردن اون مساله، گواه اثبات کار هست.

ولی توی سیستم شناختی حافظ، توی اون دستگاه ابداعی حافظ اینطوری نبود. در روش شناخت ِنور چشم، یعنی استخراج معرفت، از طریق ِنور، به چشم رسیدن، دیدیم که کار مفید انجام می‌شد. انجام ِ کار بود. ولی کار سخت نبود. جون نمی‌کند، لذت می‌برد.

بر خلافِ روش خون دل، که سختی کار داشت، اما در نهایت نافه‌ی مراد بود. مثل آهوی ختن، خون دل می‌خورد یا خون در دلش گره می‌زد، که در نهایت به نافه‌ی مراد برسه.

حافظ در این موضوع، یعنی POW، اثبات کارکرد، اثبات کار مفید، می‌گفت:

تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه‌ی جمشید و فریدون باشی

یعنی علکی شناخت به دست نمی‌اومد، علکی استخراج نمی‌شد. می‌گفت اگر می‌خواهی شناخت بدست بیاری، باید با نوک مژه، خاک در میخانه رو جارو کنی.

به عنوان یک مورد از POW، یا اثبات کارکرد در شعر حافظ:

کامم از تلخی غم چون زهر گشت

از شواهد POW هست. می‌گه کار کردم، و از کار کردن خسته شدم. کامم از تلخی غم چون زهر گشت. این اثبات کار کردنشه. ما گفتیم توی بیت‌کوین هم حل اون مساله‌ی خیلی سخت، اثبات کارکرد بود. کسی نمی‌تونست بدون جون کندن اون مساله رو حل کنه.

اگرچه نزد حافظ، همه‌جا و همیشه اینطور نبود.

یا مثلاً می‌گفت:

من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست

یعنی داشته کار می‌کرده. نزد حافظ «در آتش سودای معشوق بودن»، گواه اثبات کار بود. اثبات کارکرد بود. انجام کار مفید بود. POW بود. می‌گفت اصلاً کار مفیدتر از این نداریم. در ادامه می‌گفت: «کی توان گفت»؟ یعنی اثباتی بر کارکرد هست. یا حالا در اون معنی خارج از بیت‌کوینش، اثباتی بر سختی کار هست.

من که در آتش سودای تو آهی نزنم
«کی توان گفت» که بر داغ دلم صابر نیست.

POW یک فوتبالیست اینه که بتونه 90 دقیقه با قدرت و بدون خستگی بازی کنه. دوستانی که هیکل خوبی دارند، اونها اثبات کارشون، POWشون، اون تمرین و رژیمی بوده که نشون میده ورزشکار هستند.

اما مانفیست حافظ این نبود که باید همیشه سختی بکشی. نمی‌گفت لذت، در عذاب کشیدنه. چنین چیزی نمی‌گفت. توی داستان‌های عرفونی هست. طرف هی بدبخت می‌شد، هی خودش رو بدبخت‌تر می‌کرد. می‌گفت زندگی همینه. آبرو همینه. اما عرفون حافظ خیلی عاقلانه‌تر و نتیجه‌گراتر بود.

می‌گفت فرق است از آب خضر که ظلمات جای اوست
تا آب ما که منبعش ا… اکبر است

می‌گفت آب خضر، که آب حیات هست، چشمه‌اش در تاریکیه. در ظلماته. در منطقه‌ای از شمال، که ظلمات است. ولی آب ما منبعش ا… اکبر است. ا… اکبر، اسم یه منطقه‌ای تو شیراز بوده. اتفاقاً اون هم در شمال بوده. شمال شیراز. تازه گفتند برای این به اون منطقه می‌گفتند ا… اکبر، که هر کسی از اونجا به شیراز نگاه می‌کرده می‌گفت: ا… اکبر. ا… اکبر رو در مقام تعجب و تحیر در شگفتی و عظمت یک چیز می‌گن. یعنی برای شناخت نیازی نیست که در ظلمات و تاریکی‌ها رفت. انقدر هم زیبایی داره که، ا… اکبر؛ به تعبیر حافظ.

حافظ نمی‌گفت ارزش در جون کندن هست:

آبی که خضر حیات از او یافت
در میکده جو که جام دارد.

یا می‌گفت آبی که آب حیات بود و خضر اون رو نوشید. در میکده هست. یعنی در ظلمات نیست. حتماً نباید با سختی و جون‌کندن همراه باشه. می‌تونه بسیار مطبوع و دلپذیر هم باشه.

یا چله نشینی، که یکی از این POWها برای برخی بود، حافظ برای چله‌نشینی از شراب مثال می‌زد. می‌گفت:

سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه برآرد اربعینی

شراب خیلی جاها به موضوعات شاد و خوش ختم میشه. ما توی جلسه شراب و نور چشم گفتیم که نور شراب، چطور نور چشم یا اشعه‌ای در چشم حافظ، برای دیدن حقایق می‌شد.

مولوی در باب روزه چیزی شبیه به این رو می‌گفت: می‌گفت از سحر تا افطار، تلاش می‌کنی، سخت‌کوشی می‌کنی. یک دهن رو می‌بندی، دهان دیگری که خورنده‌ی اسرار هست باز میشه.

این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمه‌های راز شد.

اعتقاد به POW وجود داشته. در شعر حافظ بود:

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
مزد اگر می‌طلبی طاعت استاد ببر.

یا مولوی می‌گفت مثلاً روزه، دلیلی بر اثبات کار هست:

این نماز و روزه و حج و جهاد
هم گواهی دادنست از اعتقاد

ولی حافظ، با معشوقش به اون چیزی رسیده که خضر، در تاریکی‌ها به اون رسیده بود. یعنی POWش، خیلی کاربردی‌تر و موثرتر بوده:

آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست
روشن است این که خضِر بهره سرابی دارد.

یعنی برتر از اون چیزی هست که دیگران، از اون راه بدست آوردند. می‌گفت اگر آب حیوان، اینی هست که لب معشوق داره، یعنی اونچه او رو به کام می‌رسونه، خیلی بالاتر از چیزی هست که خضر در ظلمات و در تاریکی بدست آورد. لب معشوق، جان بخش بود. در هر دو قسمت از حافظ و پزشکی توضیح دادیم.

POW توی بیت‌کوین چی بود؟ اینکه خیلی تلاش بشه، اثبات کار باشه، برای اینکه به نتیجه برسند. بتونند اون عددی که هشش رو گرفتند رو پیدا کنند. برای این کار، باید تلاش زیادی می‌شد. توی عرفون هم همین ماجرا بود. همین توصیه‌ها شده بود. می‌گفت جون بکن، تا به نتیجه برسی. تا مقبول طبع مردم صاحب‌نظر بشی.

ولی حافظ نمی‌گفت فقط همین راه هست. یا باید از این راه‌ها پیش بره. مطابق مواردی که بیان شد.

مثل بیت‌کوین که قوانین خودش برای ماین کردن رو داشت. در هر ثانیه تعداد مشخصی تراکنش انجام می‌شد. 7 تراکنش در ثانیه. یا در ازای کامل شدن هر بلاک، که معمولاً هر ده دقیقه یکبار کامل می‌شد، یک تعدادی بیت‌کوین جایزه می‌داد. یا پاداش بیت‌کوین هر چهار سال یکبار نصف می‌شد. و قوانین و شرایط دیگرش، در دنیای حافظ هم قوانین بسیار دیگری وجود داشت.

یکی دیگه از قوانین اکتشافی حافظ، یکی دیگه از قوانینی که ماین کرده بود، این بود که وقتی معشوق کسی رو رد کنه، یا شرایط رو تغییر بده، یا بخواد همه رو از خودش دور کنه، دیگه راهی برای مقاومت کردن یا تغییر قضا نیست:

چو پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را

کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

 

یک قانون دیگه در طبیعت یا در موضوع مواجهه‌ی شخصی چون حافظ با این جهان این بود که معیار موفقیت مثلاً دارایی نیست. یا دارایی معیار موفقیت نیست. چون افراد عاقل و فرهیخته‌ای مثل حافظ، به اونچه شایسته‌اش بود نمی‌رسیدند، در حالیکه افراد سفله به تعبیر خود حافظ، در شادی و خوشی بودند.

سبب مپرس که چرخ از چه سفله‌پرور شد
که کام بخشی او را بهانه بی سببی است.

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضل و دانشی همین گناهت بس

این رو بهش می‌گفت سفله‌پروری جهان. و می‌گفت ارزش فضل و دانش بالاتر هست.

یا اون موقع آسمون رو رصد می‌کردند تا ببینند اون اتفاقاتی که در آسمان، در فلک می‌افته، چه تاثیری در زمین داره. مثلاً برج قمر می‌افتاد روی عقرب، می‌گفتند اوضاع قمر در عقربه. پس مثلاً معامله نکنند. یا برج اسد هست. وضعیت خوبه. اون موقع حافظ این ماجرا رو رد می‌کرد. یکی دیگه از قوانین حافظ این بود که اون اتفاقاتی که در آسمان می‌افته، تاثیری بر وقایع زمینی نداره.

سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار

می‌گفت چشم تو هست که ما رو کشته، چرا گردن بخت و اقبال و مثلاً ماه تولد می‌ندازی.

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست.

جای دیگه‌ای گفته بود: شیوه‌ی چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم.

ضمن اینکه چشم، تیر هم پرتاب می‌کرد.

خیام هم این مساله رو مردود می‌دونست. می‌گفت خوبی و بدی در درون انسان‌هاست. شادی و غم هم در شرایط و وضعیت و بالا و پایین‌های روزگار هست. به چرخ، به فلک ارتباطی نداره، و اگر دقیق‌تر فکر کنی، می‌بینی که فلک از آدم دسترسی‌هاش محدودتر هست. بیچاره‌تر هست.

یکی دیگه از قوانین یا «حال دلش» یا شناختی که ماین کرده بود. نور چشمی که بدست آورده بود. شناختی که استخراج کرده بود، این بود که کلاً به این دنیا یا احوالات خوشش اعتماد نکنند:

چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد

دوش لعلش عشوه ای می داد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانه‌ها باور کنم

شما که در بلاک‌چین دیدید که نمی‌شد یه چیزی رو تغییر بدن، چون نتیجه غلط می‌شد. اون چیز هم اطلاعات حساب‌ها بود. توی شعر فارسی هم وقتی می‌خواستند به موضوع خاصی در قالب عدد اشاره کنند، یک بیت یا یک رباعی می‌سرودند که می‌گفتند عدد مورد نظر رو از معادل ابجد این کلمات بدست بیار. مثل بلاک‌چین که البته در اونجا به خاطر وجود کامپیوترهای صادق که 51% شبکه بودند، تغییرات یا تقلب پذیرفته نمی‌شد. در اینجا هم به خاطر اینکه باید کلمات تغییر می‌کرد، نمی‌شد تاریخ وفات یا اطلاعات اون بیت رو تغییر داد.

بدین دستور تاریخ وفاتش
برون آر از حروف “قرب طاعت”.

معادل ابجد قرب طاعت می‌شود 782. می‌فرماید در سال 782 فوت کرد.

 

در مورد حافظ هم، تعابیری مثل نور چشم، مثل خون دل، مثل خیلی موارد دیگه. اونها هم اینطوری بودند که معنی و ارتباط اون موارد با هم مانع تغییر برخی از ابیات می‌شد. ما رمز اون رو توی حافظپجوهی، ارائه کردیم. کد اون رو دادیم.

 

در باب مباحث فنی‌تر، در بیت کوین از دفاتر کل توزیع شده، اونجایی که تراکنش‌ها رو می‌نویسند، اگر کسی که تراکنش‌ها رو مرتب و اضافه می‌کنه، حتی یک تغییر جزئی در تراکنش‌های قبلی تایید شده ایجاد کنه، جواب هش تراکنش‌ها تغییر می‌کنه. و بدون اینکه افراد دیگه نیاز باشه بدونند یا پیدا کنند که کدوم بخش تغییر کرده، می‌تونند با تغییر غیرمجاز مخالفت کنند.

 

توضیح این ماجرا چجوریه؟

بلاک‌ها، با اطلاعات تراکنش‌ها و نقل و انتقالات مالی پر میشن. هر بلاک رو هر کدوم از ماینرها، استخراج‌کننده‌ها می‌نویسند. آدم‌ها (یعنی کامپیوترهای صادق) در نوشتنش هم تقلب نمی‌کنند. اطلاعات هر بلاک مثلاً یه همچین چیزی هست، از کارت 60379972 ادامه‌ی مشخصات کارت؛ به کارت 61043375، مبلغ هم مثلاً توی اطلاعات میاد. زمان واریزی، اسم شعبه یا کد کاربر با بقیه‌ی موارد، کلید عمومی، میاد توی بلاک‌ها قرار می‌گیرند، بعد این اطلاعات هش می‌شن. رمزنگاری میشن. هش چجوری بود؟ شما هر اطلاعاتی با طول متغییر رو بهش بدید، مثلاً شماره کارت‌ها 16 رقمی باشه، 19 رقمی باشه، هر چندتا، در آخر اون اطلاعات رو تبدیل به یک کدی می‌کنه، که طولش ثابت هست. مثلاً 256 کاراکتره.

ولی نمیشه از روی اون 256 کاراکتر، به اون اطلاعات ورودی رسید. تابع یکطرفه است. برای هر ورودی، خروجی تابع، به راحتی قابل محاسبه هست، راحت رمزنگاری میشه. اما به‌دست آوردنِ خروجیِ متناظر با ورودی، ممکن نیست. یا خیلی سخته.

پس چی شد، اطلاعات کارت‌ها، کارت که مال بانک هست، شماره‌ی شبای بیت‌کوین رو، که بهش میگن کلید عمومی توی بلاک‌ها قرار میدن، بعد اون اطلاعات رو همراه با یک عدد تصادفی، هش می‌کنند، که رمزنگاری بشه.

بعد خروجی اون اطلاعات هش شده، میشه یه عددی؛ اونجا سیستم بیان می‌کنه که اون عدد نامعلومی که با اطلاعات حساب‌ها، با اون مثلاً شماره کارت‌ها که ما گفتیم جمع زده، یه عددی بوده که هشش، یعنی حاصل رمزنگاری اون عدد تصادفی با اطلاعات بلاک (شماره کارت مبدا و مقصد و مبلغ مورد نظر، هزینه‌ی کارت به کارت) و مثلاً شماره‌ی کارت شما چند هست؟

-اینجا دیدیدم که هر کسی داره هش یه چیزی رو حساب می‌کنه، اطلاعات دیگران، اطلاعات کارت‌هاشون، اطلاعات کارت به کارتشون [که اینجا ما بهش می‌گیم ثابت قضیه] به همراه اطلاعات حساب خودش [که اون چیزی هست که با ورودی دیگران فرق می‌کنه، هر کسی اطلاعات کارت یا حساب خودش رو داره می‌زنه که اگر تونست هش اون رو ] با یه عددی جمع کنه، تا در نهایت در ازای این ورودی؛ به علاوه‌ی اون عدد ثابتی که باید پیدا کنه، هشش، به اون عددی که می‌خوان نزدیک باشه، بیت‌کوین جایزه بگیره-

 

جایزه که بیت‌کوین باشه رو به کسی می‌دن که اون عدد تصادفی رو پیدا کنه. میگه اون عدد تصادفی چند بود که هشش اطلاعات بلاک به علاوه‌ی اون شده فلان مقدار. البته جایزه پخش میشه.

به اون عدد تصادفی می‌گن Nonce. این همون عددی هست که همه‌ی ماینرها دنبال اون می‌گردند.

 

وقتی اطلاعات بلاک تکمیل بشه، شروع می‌کنند به گرفتنِ هشِ اون عدد شانسی که با اون اطلاعات حساب، شماره کارت‌ها و مبلغ واریزی جمع زده شده. یعنی از یک شروع می‌کنند، اطلاعات بلاک رو باهاش جمع می‌زنند، همینجوری میرن بالا و بالاتر، تا ببینند اون عدد تصادفی چند بوده که هشِ حاصل جمعش با اطلاعات بلاک شده یه مقدار مشخصی که سیستم اعلام کرده. چون هش تابع یکطرفه بود. نمی‌شد از اینطرف به اون عدد برسی، مگر اینکه اینقدر ورودی‌های مختلف بدی، که ببینی کدوم ورودی به اون عدد نزدیک هست.

این مساله سخته رو، اینطوری حل می‌کنند، یعنی پشت سر هم عدد تصادفی رو بگذارید با اطلاعات بلاک جمع بشه، هشش رو بگیره، ببینه اون عددی که سیستم گفته میشه یا نه.

اما سیستم یه راهنمایی هم داره، میگه هش نهایی که با اون عدد تصادفی جمع شده مثلاً سمت چپش 2 تا صفر داره. یعنی باید کوچکتر از این مقدار باشه. همونجوری که کاربرا، اون ماینرها، دارن اون عدد تصادفی رو با اطلاعات بلاک جمع می‌زنند، تا ببینند چه عددی بوده که حاصل جمع اطلاعات بلاک با اون هشش شده رقمی که سمت چپش مثلاً دوتا صفر داره.

یکی از کاربرها، یعنی یکی از ماینرها زودتر از بقیه اعلام می‌کنه، من عدد مثلاً 23 رو با اطلاعات بلاک جمع زدم، هشش شد، یه چیزی که دو رقم اولش صفر داشت.

بقیه کاربرا، یعنی ماینرها، چک می‌کنند می‌بینند با جمع عدد 23 با اون اطلاعات، هشش میشه اون عددی که با دو صفر شروع میشه. و تایید می‌کنند و میرن سراغ بلاک بعدی. و اطلاعات این بلاک به بلاک بعدی اضافه میشه. و در نتیجه نمیشه توش تقلب کرد، اگر یکی اطلاعات غلط بده، یعنی اطلاعات بلاک رو دستکاری کرده باشه، سیستم ازش نمی‌پذیره. و اطلاعاتش رو با اطلاعات صحیح، به روز می‌کنه.

مگر اینکه اون شخص 51% کامپیوترها رو در اختیار داشته باشه. که دیگه الآن مادر نزاییده چنین کسی رو. و کسی هم نبود که بتونه به شکل مستمر روی این شبکه چنین کنترلی داشته باشه.

و جایزه پیدا کردن اون عدد و همکاری در این سیستم، الآن 6.25 بیت‌کوین هست. برای پیدا کردن اون عدد الآن تجهیزات خیلی گران و حجیم و پر مصرفی نیاز هست، که شبانه‌روزی و مدت‌ها روی این موضوع کار کنند تا اون عدد مربوطه رو پیدا کنند که هشش نزدیک باشه به اون عددی که تعیین شده. هر چقدر هم که تعداد ماینرها بیشتر بشه، پیدا کردن اون عدد سخت‌تر میشه. اون عددی که خروجی هش هست، کوچیکتر میشه، یعنی تعداد صفرهای سمت چپش کمتر میشه، تا سخت‌تر بدست بیاد.

 

این بیت‌کوین جایزه دادن، میشه انگیزه‌ی کاربرا برای اینکه اون عدد تصادفی رو پیدا کنند. و مبادلات بیت‌کوین در جریانِ پیدا کردن این عدد تصادفی، انجام بگیره.

این سیستم انگیزه، توی شعر حافظ هم بود. به پادشاه می‌گفت من دیگ نمی‌تونم شعر بگم، قوت شاعره‌ی من، از فرط رنج و اندوه، از من فرار می‌کرد، از من هم به خاطر اینکه دنبال استخراج این معانی و معارف بودم، بدش اومده بود، تو پول بده، تا اون برگرده.

 

قوت شاعره‌ی من سحر از فرط ملال

متنفر شده از بنده گریزان میرفت

پادشاها ز سر لطف و کرم بازش خوان

چه کند سوخته از غایت حرمان می‌رفت

الآن هم یوتوبرها می‌گن، اگر لایک و سابسکرایب نکنید، دیگه ویدیو نمی‌ذارم. یا مثلاً انقدر لایک کنید، کامنت بگذارید تا ویدیوی بعدی رو بذارم. سیستم انگیزه در بیت‌کوین، جایزه دادن بیت‌کوین هست، که هر 4 سال یکبار نصف میشه. و آخرین بیت‌کوین احتمالاً 2140 استخراج بشه، اگر تا اون زمان مورد استفاده باشه. معلوم هم نیست بعد از اون، بدون پاداش، سیستم چی بشه؟ برای چی افراد بیان ماین کنند.

 

هر بلاک هم ده دقیقه یکبار کامل میشه. اگر به سبب حضور پرشور ماینرها در زمان کمتری اون عددی که هشش با اطلاعات بلاک شده یه چیزی که کمتر از یه مقداری هست رو پیدا کنند، اون عدد رو کوچکتر می‌کنند تا سخت‌تر پیدا بشه. مثلاً به جای اینکه بگن سمت راستش دو تا 0 داشته باشه، میگن سمت راستش مثل الآن 18…19 تا 0 داشته باشه.

اگر بیش از ده دقیقه زمان ببره، میگن مثلاً 17 تا 0 داشته باشه.

هر چند بار یا هر چند وقت یکبار، توی یک بازه زمانی خاصی، بررسی می‌کنند که بلاک‌ها چند دقیقه یکبار ماین شده. و اون عدد که هشش به همراه اطلاعات بلاک شده یه چیزی رو، تغییر میدن، تا سختی شبکه در حدی باشه که توی ده دقیقه بشه حساب کرد. از کل شبکه‌ی ماینرها توی ده دقیقه بتونند حسابش کنند. یا یکی از گروه‌های ماینرها بتونه توی ده دقیقه حسابش کنه.

 

 

اگر یادتون باشه، توی شرح یکی از ابیات حافظ و پیدا کردن نسخه صحیحش از همین روش استفاده کردیم. اونجا معنی پنهانی یا معنی باطنی یک بیت رو بدست آوردیم. بعد گفتیم برخلاف اون نسخه‌هایی که به غلط نوشتند یا به غلط نتیجه‌گیری کردند، توی اون بیت مربوطه:

نکال شب که کند در قدح سیاهی مشک
در او شرار چراغ سحرگهان گیرد

با توجه به کلید خصوصی که نزد حافظ بوده، که اون کلید خصوصی، شب شراب خوردن و نورش رو در صبح دیدن بود، و ارتباط معنایی در جهان فکری حافظ، میشه با اون تغییر و اون نسخه‌های معروف حافظ، که اشتباه می‌گفتند مخالفت کرد.

 

پس چی شد؟ گفتیم حافظ توی جهان فکریش یه چیزایی می‌گذشت، که می‌شد فهمید که او چه منظوری از شعرش داشته، گاهی توی نسخه‌های مختلف، به خاطر کم سوادی یا به دلایل دیگه برمی‌دارند اون تعبیرات رو تغییر می‌دن. یا در کل جامعه‌ی حافظ‌شناسی و حافظ‌پژوهی، معنی‌ای برای اون عبارت ندارند، پس میان یه چیزی رو به زعم خودشون می‌نویسند. اما با آگاهی از کلید خصوصی نزد حافظ، یا با آگاهی از جهان فکری حافظ می‌شه فهمید منظور او چی بوده و با نسخه‌های غلط مخالفت بشه. در قالب تشبیهی چون بلاکچین.

ما اینجا می‌بینیم که مثلاً اولین مبدع زنجیره بلوکی، به جز اون مساله‌ی طراحی دیتا مدل که جلسات گذشته گفتیم، حافظ بود.

ما از این راه، به عنوان روشی در پیدا کردن کلمه‌ی صحیح در اون بیت استفاده کردیم. یعنی نمی‌شه به سادگی اشعار دیوان حافظ رو تغییر داد. چون مفاهیم هر کدوم از ابیاتش با موضوعات دیگری در ارتباط هست. اگر ما معنی اصلی سخنش رو بدونیم، می‌تونیم متوجه بشیم که کدوم یک از نسخه‌های حافظ صحیح‌تر هست.

 

بیت کوین یک کلید عمومی داشت، که بقیه می‌دیدند، یک کلید خصوصی داشت، که امضای دیجیتال بود و کسی نمی‌دید (مثل همین کاری که حافظ کرده بود، و کسی به سادگی نمی‌تونست ارتباط بین کلمات در ابیاتش، یا ارتباط معانی در غزلیاتش، یا حتی ارتباط معانی در بین ابیات یک غزل رو پیدا کنه، مگر اینکه کلید خصوصی حافظی رو در اختیار می‌داشت. که ما توضیح دادیم، جام می، یا نور چشم، یا خون دل و موارد دیگه، از اون کلیدهای خصوصی در شعر حافظ بودند.)

 

ساتوشی ناکاموتو وقتی بین کوین رو عرضه کرد، یه وایت پیپر هم براش منتشر کرد. یه مقاله‌ای نوشت که به فارسی هم موجود هست. که درباره بیت کوین توضیح داد. یه جورایی، دیوان حافظ، یا برخی از قوانین یا عناوین و سرتیترهای برخی موضوعات دیوان حافظ، White Paper او بود.

وایت پیپر یعنی یک “گزارش دقیق و جامع” یا یک مقاله یا مجموعه‌ای از مطالب متقاعد کننده که با استفاده از حقایق و منطق، به منظور ارائه‌ی راه حل خاص در توضیح یا برای مشکلی خاص باشه. دقت دارید دیگه وایت پیپر، بروشور یا کاتالوگ یا دفترچه‌ی راهنمای استفاده از محصول نیست.

برای معرفی یک محصولِ مشخص، تکنولوژی، خدمات‌دهی، یا روش‌شناسی [برای حل یک مشکل]، در تصمیم‌گیری و آینده‌نگری برای مخاطبان ارائه می‌شه. دیوان حافظ هم یک همچین چیزی بود. اون موقع هم بیشتر مخاطبانش یا رویکرد حافظ، بنگاه به بنگاه یا B2B بود. بیشتر برای شعرا می‌نوشت، برای افراد خاص زمانه خودش یا برای آیندگان.

حافظ دنبال چیزهایی بود که برای مردم زمانه خودش بی‌اهمیت بود. ولی برای آینده و آیندگان، ارزشمند یا حتی الزامی بود.

محتوای اشعار حافظ به عنوان روایتی و توضیحی از وضعیت جهان و در حل مسائل و مشکلات رایج زمان خودش بود. یا اشعارش رو برای آیندگان، یا در سبک زندگی و ریشه‌یابی مسائل هستی‌شناسی می‌سرود. از این جهت هم دیوانش یا عناوینی از محتوای مطالبش رو میشه وایت پیپر نامید.

 

مثل بیت کوین، که امنیت (یعنی اطلاعات حساب‌ها، اینکه به حساب چه کسی چقدر پول اومده، چقدر موجودی داره) اولویت نبود. نزد حافظ هم شعر، یعنی نظم یا شاعری اولویت نبود، معنا مهم بود. معناگرا بود. هنر شاعری، توانایی رده چندم حافظ بود.

کوچکترین واحد پول در بیت‌کوین هم یک «ساتوشی» هست که الآن میشه 153 ریال حدوداً. 15 تومن. 15 تا تک تومن. شما می‌تونید به جای سنار، سی‌شاهی. یا یک غاز، بفرمایید: یه «ساتوشی». شما می‌دونید که الآن 100 تومنی پیدا نمیشه. 200 تومنی نیست. مگه اینکه با کارتخوان پرداخت کنید. اما توی بیت‌کوین می‌تونید 150 ریال، 15 تومن پول جابجا کنید.

 

الآن که بیت‌کوین ماین کردن خیلی سخت‌تر و هزینه‌بر شده. و مشکلات دیگری هم داره. اگر کنتور برق یه واحد مسکونی 25 آمپر باشه. خونه‌های قدیمی 15 آمپر هم بود. دستگاه‌های ماینر می‌تونند، 10 آمپر باشند. یا با توان مصرفی بالاتر، که آمپراژ بیشتری داشته باشند. ممکنه کنتور مقدار کمی بیشتر رو پشتیبانی کنه، به شکل مجاز. باید روی کنتور رو خوند. ولی فیوز می‌پره یا خطر آتیش‌سوزی داره. و اینجوری نیست که شما فکر کنید چون اینطرفش پول هست، اونطرف اصلاً مباحث صنعتی نداره.

صداش رو نمیشه تحمل کرد. گرماش رو باید یه فکری کرد. یعنی یه چیز خونگی نیست. اصلاً نمیشه به سادگی یا به راحتی، توی خونه به برق زد. و راهی که برای کسی که اطلاعاتی نداره، ولی می‌خواد در اون موضوع ورود کنه، توصیه نمیشه. وقتی جوانب یک کار کاملاً سنجیده میشه، ممکنه مطابق پیش‌بینی‌ها پیش نره، چه جای کاری که اصلاً سنجشی براش انجام نشده باشه.

در قوانین شعر حافظ یا جهان‌بینی حافظ زیاد هست که نتیجه‌ی ماین کردنش رو به کسی نمی‌گفت. گفتیم به این قوانین «حال دل» هم گفته میشه. یا خروجی «حال دل» همون ارزشی بود که مثلاً در رمزارزها پاداش یا مثلاً بیت‌کوین هست.

حافظ می‌گفت: که مگو «حال دل» سوخته با خامی چند.

پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند

مثل اون نوبت، مثل اون ویدیو، مثل اون پادکست دقت دارید که حافظ می‌گفت چه کسی شایستگی این رو داره که این نکته رو با او در میون بگذارم، «یا رب به که شاید گفت»… و من دارم به شما می‌گم.

یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی

یا در یک رباعی از حافظ هست:

نی قصه‌ی آن شمع چگل بتوان گفت

نی حال دل سوخته دل بتوان گفت

غم در دل تنگ من از آن است که نیست

یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

یا در اشعار منتسب گفته شده:

کجا روم؟ چه کنم؟ حال دل که را گویم؟

کجا روم؟ چه کنم؟ حال دل که را گویم؟ک
که داد من بستاند دهد جزای فراق

حافظ به کسی نمی‌گفت، ولی من دارم به شما می‌گم. شما هم قول بدید به کسی نگید. نه، این شوخی بود. برای علاقمندان به شعر، فناوری، تحقیق، پژوهش و همونایی یا همونی که خودتون می‌دونید، بفرستید.

 

در حاشیه‌ی این جلسه باید بگیم حافظ اگر می‌گفت Blockchain، یک اشاره‌ای به چین و زلف و خون دل و ختن داشت. این رو در جلسه خون دل و جلسه حافظ و ختن اشاره کردیم. لینکش رو در توضیحات قرار می‌دم، اونجا رو نگاه کنید.

گفتیم حافظ چون از منابع دیگران استفاده می‌کرد و نظر به سرویس‌های گیت، مهندس نرم‌افزار بود. اتفاقاً توی یک قصیده‌ای می‌فرماید: یک bit از این قصیده، به از صد رساله بود. درست خوندم دیگه؟

دیدیم…….
دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه
یک
bit از این قصیده به از صد رساله بود.

دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه
یک بیت از این قصیده به از صد رساله بود.

باید ببینیم چطور نوشته میشه. چون بیت رو bit می‌نویسند. بِیت رو با beyt.

اون دو تا پیتزا رو هم نگم که اون اوایل با 10.000 بیت کوین معامله شد؟ ععههه، گفتم. الآن می‌کنه به عبارتی 15.000.000.000.000 تومن. بهش میگن روز پیتزای بیت‌کوین. تاریخ تو را فراموش نخواهد کرد. 22 مِی. 1 خرداد. اون موقع چند روز طول کشید تا یه خیری پیدا بشه، 10.000تا بیت‌کوین بگیره، واسه این آقا دو تا پیتزا بفرسته.

میگن شما به بابابزرگ‌هاتون می‌گید چرا اون موقعی که زمین ارزون بود، نخریدید. نوه‌هاتون به شما خواهند گفت چرا اون موقعی که بیت‌کوین ارزون بود، نخریدید.

 

با توجه به داستان خلق بیت‌کوین و ارزشی که برای بسیاری ایجاد کرد که نیاز به یک نهاد مرکزی مالی رو از بین برد، ساتوشی برای خیلی‌ها قهرمان شد. و خیلی‌ها هم به عنوان یک قهرمان ازش یاد می‌کردند. یا یاد می‌کنند. ولی ساتوشی قهرمان من نیست.

از نظری، حداکثر جایزه‌ای هم که باید بهش تعلق بگیره، جایزه یا پاداش ِمالی ِ رفاه و توسعه‌ی خدمات صندوق قرض‌الحسنه‌ی خانوادگی یا خونگیه. از این صندوق‌های غیررسمی، که عده‌ای پول میدن بعد بر اساس قرعه‌کشی به هر کسی وام میدن. جایزه‌اش هم اینه که وام اول رو بدن به ایشون، که اون هم به خاطر اینکه «گویند» وضع مالیش خوبه، شامل ایشون نمیشه.

اما در مورد حافظ، او اطلاعاتی داشت. روش تحقیقی داشت. عملکردی داشت که می شد به کمک اونها خیلی نتایج رو بدست آورد. پاسخ بسیاری از سوالات رو در اون زمان داد. و حتی سرعت پیشرفتهای علمی رو بالا برد. و ما شرح دادیم که باید بهش چند تا نوبل می‌دادند، در حالیکه نظر به پاره ای اطلاعات یا گزارش‌ها و پاره‌ای شواهد، نمیشه ساتوشی رو حتی قهرمان دونست.

این رو هم طرفدارانش از من بشنوند که:

تو می‌باید که باشی ورنه سهل است
زیان مایه‌ی جاهی و مالی.

این در باب «صرفه» در شعر حافظ بود. به معشوقش می‌گفت، تو باشی کافیه. نمی‌گفت تو نباشی دوستام یا دوستات هستند. می‌گفت تو نباشی، هیچی نیست.

دوستداران ارزهای دیجیتال، حتی طرفداران اون بزرگوار، بزرگواران، یعنی ساتوشی یا گروهش، می‌تونند و بلکه می‌بایست برای ارزهای دیجیتال این بِیت رو بخونند.

یعنی بیت کوین مهم نیست. مهم اینه که ارزهای دیجیتال با اون اهدافی که براش ترسیم کردند یا متصور شدند، ادامه پیدا کنه.

تو می‌باید که باشی ورنه سهل است
زیان مایه‌ی جاهی و مالی.

مهم نیست که بیت‌کوین باشه یا نباشه. مهم رمزارزها هستند که راه جدیدی رو پیش روی کاربران اینترنت قرار دادند. عاشق اینطوریه. یا عاشقی اینطوریه.

کار حافظ هم رمزارز بود. چون چنانچه توضیح دادیم در مورد نور چشم و خون دل و بقیه موارد، فرمایشات خودش رو رمزنگاری و کدگذاری می‌کرد. رمز ارز می‌شد. عرض با عین و ضاد. رمز فرمایشات.

 

من می‌خواستم با توجه به رویکرد پروژه، در بخش دونیشن، یه نشونی دریافت بیت‌کوین قرار بدم، تا اگر کسی خواست 10.000 تا بیت‌کوین، پول دو تا پیتزا، ارسال کنه، مشکلی نداشته باشه. از اونجایی که حافظ می‌گفت:

جهان و هرچه در او است سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار.

میگه دنیا و هر چیزی که در اون هست، بی‌ارزش و بی‌اعتبار هست. از اهل معرفت، این مختصر رو دریغ مکن. کی بشه ما بریم شیراز بنویسیم:

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد شد.

چقدر تن حافظ رو، توی شهر خودش، توی خونه خودش، با شعر خودش لرزوندند.

یه حکایتی بود، یه نفر همیشه آرزو می‌کرد: من برنده جایزه بانک بشم، من برنده جایزه بانک بشم. یه روز به قول حافظ هاتفی اومد به خانمش گفت یا در خواب به زنش گفتند: به اون شوهرت بگو بره یه حساب بانکی باز کنه.

من هنوز والت بیت‌کوین ندارم. و امکان دریافت بیت‌کوین هم وجود نداره.

حافظ می‌گفت پادشاه که صبح بلند میشه، شراب می‌خوره، بگو جام طلاییش رو بده به من، که شب‌زنده‌دار بودم.

ساقی، چو شاه نوش کند باده صَبوح
گو جام زر به حافظ شب‌زنده‌دار بخش

اگر الآن تشریف داشتند، می‌فرمودند بیت‌کوین دونیت کن. لایک و سابسکرایب و برداشت و نظرات در مورد این مطلب، که هیچ.

ممنون از اینکه این مطلب رو تا انتها دنبال کردید. قرار بود من این موضوع رو خیلی بعدتر شروع کنم، ولی به احترام قیمت افزایشی بیت کوین و علاقمندانش، گفتم زودتر ارائه کنم. شما اگر از علاقمندان فناوری هستید، باید مطالب بیشتری در مورد بلاک‌چین و همین قوانینی که در مورد بیت‌کوین به برخیش اشاره کردیم، بخونید.

مقالات، ویدیوهای آموزشی و پادکست‌های خوبی به زبان فارسی روی اینترنت هست. من ترجیحم بر این بود که نگاه مخاطبان به بیت‌کوین، از یک جایی برای سرمایه‌گذاری، به یک موضوع و شکل متفاوتی تغییر پیدا کنه.

 

به کمک موضوع این جلسه معرفی و اشاره‌ای به مطالبی از حافظ داشته باشیم. مطالعه بلاکچین و مطالب بیشتر در موضوع بیت‌کوین رو اگر فرصت داشتید، فراموش نکنید. اگر پیش‌زمینه فنی یا تحصیلی نداشته باشید، حداکثر با دو، سه بار گوش دادن مطالب، با موضوع ارتباط برقرار خواهید کرد. تا ویدیوی بعدی، خدانگهدار.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

I agree to these terms.